وبلاگ رسمی محمد ترکاشوند
زکات علم نشر آن است
درباره وبلاگ


سال جهاد اقتصادی گرامی باد
نويسندگان

 


مؤلفه‌هاي امور جهادي و اقتصادي در صحيفه سجاديه

 


امام سجاد (ع) در صحيفه گرانقدر خويش از اندوه وام و رنج آن به خدا پناه مي‌برد و مي‌فرمايد: «بار پروردگارا! از خواري قرض در طول زندگي به تو پناه مي‌آورم... روزي‌ام را از تباه شدن مصون بدار و با بركت دادن به دارايي‌ام آن را وفور بخش.»
كتاب ارزشمند صحيفه سجاديه، مجموعه‌اي از ادعيه و نجواهاي امام چهارم شيعيان، حضرت علي‌بن الحسين (ع) را شامل مي‌شود.
اين كتاب به «انجيل اهل بيت» و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن» معروف است و آيت‌الله مرعشي نجفي آن را دومين كتاب بزرگ شيعيان مي‌داند. صحيفه سجاديه در قالب دعا و نيايش، مفاهيم عميق و حقايق بسياري از علوم و معارف اسلامي و عرفاني، قوانين و حدود شرعي و حتي مسايل سياسي، اجتماعي، تربيتي و اخلاقي را در خود جاي داده است.
سيدالساجدين در دعاهاي نوراني خويش همواره توفيق جهاد اكبر و رهايي از خواسته‌هاي نفساني را طلب مي‌كند و در قدم بعدي؛ به اهل اسلام توجه دارد و تقويت مواضع و پيروزي آنان برابر دشمنان را خواستار مي‌‌شود.
اين امام بزرگوار نسبت به رفاه مسلمانان نيز بي‌توجه نيست و در كنار توصيه به پرهيز از اسراف و زهد و بي‌رغبتي به دنيا، همواره بركت در مال و دارايي را از خداوند خواستار است.
با توجه به نامگذاري سال جديد به عنوان «جهاد اقتصادي» از سوي مقام معظم رهبري، مؤلفه‌هاي امور جهادي و اقتصادي در صحيفه سجاديه را كه از زبان معصوم عليه‌السلام بيان شده است، با ترجمه علي شيرواني بررسي مي‌كنيم.

*** خواسته‌هاي نفس و جهاد اكبر


قطعه هفتم از دعاي سوم:
والذين لا تدخلهم سمة من دوب، و لا اعياء من لغوب و لا فتور، و لا تشغلهم عن تسبيحك الشهوات، و لا يقطعهم عن تعظيمك سهو الغفلات
و فرشتگاني كه از كار و تلاش خسته نمي‌شوند و هيچ سستي و واماندگي در اثر خستگي ندارند و اميال و شهوت‌ها آنان را از تسبيح تو باز نمي‌دارد و سهو برآمده از غفلت‌ها ايشان را از گرامي داشت تو جدا نمي‌سازد.
قطعه دوم از دعاي هشتم:
اللهم اني اعوذ بك متعابعة الهوي، و مخالفة الهدي، و سنة الغفلة، و تعاطي الكفلة، و ايثار الباطل علي الحق، و الاصرار علي المأثم، و استصغار المعصية، و استكبار الطاعة.
(بار خدايا، به تو پناه مي‌آورم، از) پيروي از هواي نفس، مخالفت با هدايت، خواب غفلت و بي‌خبري، تلاش بيش از نياز، ترجيح باطل بر حق، اصرار بر گناه، كوچك شمردن معصيت و بزرگ شمردن طاعت.
قطعه 14 از دعاي هفدهم:
اللهم اجعلنا ي نظم اعدائه، واعزلنا عن عداد اوليائه، لا نطيع له (للشيطان) اذا استهوانا، و لا نستجيب له اذا دعانا، ندمر بمناواته، من اطاع امرنا، و نعظ عن متعابعته من اتبع زجرنا.
بار خدايا، ما را در صف دشمنانش در آر، و از شمار دوستانش دور ساز، تا وقتي قصد فريب ما كرد، فرمان او نبريم، و آنگاه كه ما را فرا خواند پاسخش نگوييم، هر كه از ما فرمان برد به خصومت با او فرمان دهيم، و هر كه پيروي از ممانعت ما نمايد از دنباله روي شيطان باز داريم.
قطعه هفتم از دعاي 25:
ان هممنا بفاحشة شجعنا عليها، و ان هممنا بعمل صالح ثبطنا عنه، يتعرض (الشيطان) لنا بالشهوات، و ينصب لنا بالشبهات، ان وعدنا كذبنا، و ان منانا اخلفنا، و الا تصرف عنا كيده يضلنا، و الا تقنا خباله يستزلنا.
اگر به رفتاري زشت همت گماريم ما را بر انجام آن دلير گرداند، و اگر به عملي صالح رو آوريم ما را زا آن باز مي‌دارد، (شيطان) اميال نفساني را بر ما عرضه مي‌دارد،‌ و در راه ما دام شبهه مي گسترد. اگر به ما وعده دهد دروغ مي‌گويد، و اگر آرزويي در دلمان بكارد، آن را بر نياورد،‌ و اگر بر نيرنگش را از ما نگرداني گمراهمان مي‌سازد، و اگر از تباهي او ما را حفظ نفرمايي ما را مي‌لغزاند.
قطعه 99 از دعاي 47:
(اللهم) و حل بيني و بين عدو يضلني، و هوي يوبقني، و منقصة ترهقني.
(بار خدايا)، تو خود ميان من و دشمني كه گمراهم مي‌سازد، و هواي نفسي كه هلاكم مي‌كند، و عيبي كه سراسر وجودم را فرا گيرد حائل شو.
قطعه 104 از دعاي 47:
(الهي) و لا ترم بي رمي من سقط من عين رعايتك، و من اشتتمل عليه الخزي من عندك، بل خذ بيدي من سقطة المتردين، و وهلة المتعسفين، و زلة المغرورين، و ورطة‌ الهالكين.
(معبود من)، ‌همچون دور انداختن كسي كه از چشم تو افتاده است، و رسوايي از جانب تو او را در بر گرفته است، بلكه دستم را بگير و از سقوط فرو افتادگان، هراس گمراهان، لغزش فريب خوردگان و ورطه هلاك شدگان نجاتم ده.
قطعه هفتم از دعاي 52:
اللهم اني اصبح و امسي مستقلا لعملي، معترفا بذنبي، مقرا بخطاياي، انا باسرافي علي نفسي ذليل، عملي اهلكني، و هواي ارداني، و شهواتي حرمتني
بار خدايا، در حالي شبم را به روز و روزم را به شب مي‌آورم كه عمل خود را ناچيز مي‌شمارم، به گناه خويش معترفم، و به خطاهايم اقرار دارم، من به سبب اسراف بر خودم خوارم، عملم مرا به هلاكت افكند، هواي نفس نابودم كرد ‌و شهوت‌هايم محرومم ساخت.
قطعه نهم از دعاي 52:
اسالك يا مولاي سوال من قد غلب عليه الامل، و فتنه الهوي، واستمكنت منه الدنيا، و اظله الاجل، سوال من استكثر ذنوبه، واعترف بخطيئته، سوال من لا رب له غيرك، و لا ولي له دونك، و لا منقذله منك، و لا ملجاله منك، الا اليك.
(اي مولاي من از تو تقاض مي‌كنم) تقاضاي كسي كه آرزو بر او چيره شده،‌ و خواسته‌هاي نفس گرفتارش نموده، و دنيا بر او مسلط گشته،‌ و مرگ بر سرش سايه افكنده، درخواست كسي كه گناهانش را بسيار شمرده، و به خطايش اعتراف نموده، خواهش كسي كه پرودگاري جز تو، و سرپرستي غير تو،‌ و نجات دهنده‌اي غير تو ندارد، و او را پناهگاهي از تو نيست مگر به سوي تو.
*** دعوت به جهاد
قطعه سوم از دعاي چهارم:
- اللهم و اصحاب محمد خاصة الذين احسنوا الصحابة و الذين ابلوا البلاء الحسن في نصره، . كانفوه، و اسرعوآ الي وفادته، و سابقوا الي دعوته، و استجابوا له حيث اسمعهم حجة رسالاته.
با خدايا، به ويژه ياران و همراهان محمد، آنان كه حق مصاحبت را به جاي آوردند، و كساني كه در ياري كردن او تلاشي شايسته از خود نشان دادند، و ياور او بودند، و براي رسيدن به حضورش شتاب نمودند، و در پذيرش دعوتش از يكديگر پيشي جستند و هر كجا كه حجت رسالت‌هايش را شنيدند، اجابت كردند، درود فرست.
قطعه 18 از دعاي ششم:
- اللهم صل علي محمد واله، و وفقنا في يومنا هذا و ليلتنا هذه و في جميع ايامنا لاستعمال الخير، و هجران الشر، و شكر النعم، و اتباع السنن، و مجانبة البدع، و الامر بالمعروف، و النهي عن المنكر، و حياطة الاسلام، و انتقاص الباطل و اذلاله، و نصرة الحق و اعزازه، و ارشاد الضال، و معاوية الضعيف، و ادراك اللهيف.
بار خدايا، بر محمد و آل او درود فرست، و توفيقمان ده تا در اين روز و در اين شب و در همه ايام به كار خير پردازيم، از بدي دوري گزينيم، و نعمت‌هايت را سپاس گزاريم، و از سنت‌هايت پيروي و از بدعت‌ها بپرهيزيم، به معروف فرا خوانده و از منكر بازداريم، اسلام را پاس داشته و باطل را ناقص بدانيم و خوار سازيم، و حق را ياري كرده و گرامي داريم، و گمراه را راه نماييم، و ناتوان را ياري رسانيم و ستمديده را دريابيم.
قطعه دوم از دعاي 27:
ـ اللهم صل علي محمد واله، وكثرعدتهم، واشحذ اسلحتهم، واحرس حوزتهم، وامنع حومتهم، والف جمعهم، ودبرامرهم، وواتر بين ميرهم، وتوحد بكفاية مونهم، واعضدهم بالنصر، واعنهم بالصبر، والطف لهم في‌المكر. اللهم صلي علي محمد و اله، و عرفهم مايجهلون، و علمهم مالا يعلمون، و بصرهم ما لايبصرون.
بار خدايا، بر محمد و آل او درود فرست، و بر شمار مرزبانان بيفزا، و سلاحشان را بران ساز، و حوزه نگاهبانيشان را حراست نما، و نقاط حساس جبه‌شان را نفوذ‌پناير گردان، جمعشان را صميمي و كارشان را تدبير فرما، و آذوقه و خوراكشان را پي‌در پي برسان، و مؤونه و مايحتاجشان را خود به تنهايي فراهم ساز، به نصرت خودت ياريشان ده، و به شكيبايي مددشان كن، و در نقشه‌ها دقت و ظرافت عطايشان فرما.
قطعه چهارم از دعاي 27:
اللهم صلي علي محمد واله، وانسهم عند لقائهم العدو ذكر دنياهم الخداعة الغرور، وامح عن قلوبهم خطرات المال الفتون، واجعل الجنة نصب اعينهم، و لوح منها لابصارهم مآ اعددت فيها من مساكن الخلد و منازل الكرامة و الحور الحسان و الانهار المصردة بانواع الاشربة و الاشجار المتدلية بصنوف الثمر حتي لا يهم احد منهم بالادبار، و لايحدث نفسه عن قرنه بفرار.
بار خدايا، بر محمد و آل او درود فرست، و به وقت رويارويي با دشمن دنياي دلفريب و نيرنگ باز را از خاطر شان پاك كن، و وسوسه هاي مال فتنه‌انگيز را از دلهاشان محوساز، و بهشت را همواره نصب العين آنان قرار ده، و نعمت‌هايي را كه در بهشت برايشان فراهم ساخته‌اي به آنان بنما، يعني مساكن جاودان منازل كرامت، حوريان زيبا رو، نهرهاي سرشار از اشاميدني‌هاي رنگارنگ، و درختاني كه از كثرت ميوه‌هاي گوناگون شاخه‌هايشان خميده شده، تا احدي از آنان آهنگ پشت كردن به دشمن نكندف و انديشه فرار از رويارويي با همتاي خود را بر خاطرش نگذرد.
قطعه هفتم از دعاي 27:
اللهم وقو بذلك محال اهل الاسلام، و حصن به ديارهم، و ثمر به اموالهم، و فرغهم عن محاربتهم لعبادتك، و عن منابذتهم للخلوة بك حتي لايعبد في بقاع الارض غيرك، ولاتعفر لاحد منهم جبهه دونك. اللهم اغز بكل ناحية من المسلمين علي من بازآئهم من المشركين، وامددهم بملائكة من عندك مردفين حتي يكشفوهم الي منقطع التراب قتلا في ارصك واسراً، او يقروا بانك انت‌الله الذي لا‌اله الا انت وحدك لاشريك لك.
بار خدايا، بدين وسيله اسلاميان را تقويت نما، و شهر و ديارشان را مستحكم بدار، بر اموالشان بيفزاي، دل و ذهنشان را از نبرد با دشمن براي عبادت خود، و از جنگ با آنان براي خلوت و نيايش با خودت فارغ و آسوده گردان، چنان كه در گسترده زمين جز تو پرستيده نشود، و احدي از آنان بر آستان جز تو سر نسايد.
قطعه 13 از دعاي 27:
اللهم و ايما غار غزاهم من اهل ملتك، او مجاهد جاهدهم من اتباع سنتك ليكون دينك الاعلي وحزبك الاقوي و حظلك الاوفي فلقه اليسر، وهي له الامر، وتوله بالنجح، و تخير له الاحصاب، واستقو له، الظهر، واسبغ عليه في النفقة، و متعه بالنشاط، واطف عنه حرارة الشوق، و اجره من غم الوحشة، و انسه ذكر الاهل والولد.
بار خدايا، هر جنگاوري از گروندگان به دين تو كه با آنان به كارزار خيزد، و هر مجاهد از پيروان سنت تو كه با آنان جهاد نمايد، تا آيين تو برتري جويد، و حزب تو توانمند‌تر گردد، و بهره تو فزونتر شود، آساني نصيبش نما، و كار را برايش سهل گردان، و او را رستگار‌ساز، و يارانش را نيكو برگزين، و پشتش را نيرومند گردان و درآمدش را سرشار نما، و از شادابي بهره‌مندش بدار، و آتش اشتياقبه خانه و كاشانه را در دلش فرو نشان، و از اندوه تنهايي پناهش ده، و خاطره همسر و فرزندان را از يادش بزدا.

*** معاف شدگان از جهاد


قطعه 17 از دعاي 27:
اللهم و ايما مسلم اهمه امر الاسلام، و احزنه تحزب اهل الشرك عليهم فنوي غزوي، او هم بجهاد فقعد به ضعف، او ابطات به فاقة، او اخره عنه حادث، او عرض له دون ارادته مانع فاكتب اسمه في العابدين، و اوجب له ثواب المجاهدين، واجعله في نظام الشهداء و الصالحين
بارخدايا، هر مسلماني را كه به كار اسلام همت گمارد و از همدستي مشركان بر ضد مسلمانان اندوهگين شود، تا آنجا كه آهنگ نبرد كند، يا قصد جهاد نمايد، ولي ناتواني او را خانه‌نشين كند، يا تهيدستي كار او را كند سازد، يا رويدادي تصميم او را وا پس اندازد، يا در برابر خواسته‌اش مانعي پيش آيد، نام او را در شمار عبادت‌كنندگان بنويس، و پاداش جهادگران را برايش واجب گردان، و او را در سلك شهيدان و صالحان قرار ده.

*** زهد و بي‌رغبتي به دنيا


قطعات 15 و 16 از دعاي چهارم:
و تبعثهم بها علي اعتقاد حسن الرجاء لك، و الطمع فيما عندك و ترك التهمة فيما تحويه ايدي العباد (16) لتردهم الي الرغبة اليك و الرهببة منك، و تزدهدهم في سعة العاجل، و تحبب اليهم العمل للاجل، و الاستعداد لما بعد الموت.
(بار خدايا، بر تابعان (ياران محمد-ص) درود فرست)‌ و با آن درود اين اعتقاد را در آنان برانگيز كه به تو اميد نيك داشته باشند، و به آنچه نزد توست چشم طمع بدوزند، و از خوش باوري نسبت به آنچه در دست بندگان است، بپرهيزند (16) و ايشان را به گونه‌اي سازي كه اميدشان به تو و بيم آنها نيز از تو باشد، و از گشايش دنياي فاني بي‌ميلشان گرداني، و عمل براي جهان آخرت و آمادگي براي حوادث پس از مرگ را محبوبشان سازي.
قطعه 27 از دعاي بيستم:
اللهم صل علي محمد و آله، وارزقني صحة في عبادة، و فراغا في زهادة،‌و علما في استعمال، و ورعا في اجمال.
خداوندا، بر محمد و خاندان او درود فرست، و سلامتي در پرستش، و آسودگي در پارسايي، و علم قرين با عمل، و پرهيزگاري توأم با ميانه روي عطايم فرما.
قطعه نهم از دعاي 21:
اللهم صل علي محمد و آله، واجعل ثنائي عليك، و مدحي اياك، و حمدي لك في كل حالاتي حتي لا افرح بما اتيتني من الدنيا، و لا احزن علي ما منعتني فيها، و اشعر قلبي تقواك، و استعمل بدني فيما تقبله مني، و اشغل بطاعتك نفسي عن كل ما يرد علي حتي لا احب شيئا من سخطك، و لا اسخط شيئا من رضاك
بار الها، بر محمد و آل او درود فرست، چنانم گردان كه ثناگوي تو باشم، مدح تو كنم، و سپاس تو گويم در تمام احوالم، آن چنان كه به عطاياي دنيويت شادمان نگردم، و در اثر محروميت از مواهب دنيوي محزون نشوم. تقواي خودت را در دلم الهام فرما، بدنم را به كاري بدار كه تو پذيرا هستي، و به طاعت خويش مرا از آنچه خلاف است دور ساز تا به آنچه خشم تو را برانگيزد، دل خوش ندارم، و از آنچه تو را خشنود سازد، روي بر نتابم.
قطعه هشتم از دعاي 22:
اللهم صل علي محمد و آله، وارزقني الرغبة في العمل لك لاخرتي حتي اعرف صدق ذلك من قلبي، و حتي يكون الغالب علي الزهد في دنياي، و حتي اعمل الحسنات شوقا، و امن من السيئات فرقا و خوفا، و هب لي نورا امشي به في الناس، و اهتدي به في الظلمات و استضيي به من الشك و الشبهات.
بار الها، بر محمد و آل او درود فرست، و ميل و رغبت عمل براي آخرت را روزيم گردان، آن سان كه صدق اين رغبت را در دلم بيايم، و چنانكه بي‌ميلي نسبت به دنيايم بر من غالب آيد، و از روي اشتياق به انجام نيكي‌ها بپردازم، و از سر بيم و ترس از بدي‌ها ايمن گردم. نوري به من عنايت كن كه در شعاع آن ميان مردم راه روم، و در پرتو نورش در تاريكي‌ها هدايت يابم، و به فروغ آن هر گونه شك و شبهه‌اي را برطرف سازم.

 



ادامه مطلب ...


تغيير نگاه ما به اقتصاد و معنويت لازمه تحقق جهاد اقتصادي است

گفتاري از حجت الاسلام پناهيان درباره زمينه‌هاي فرهنگي جهاد اقتصادي
خبرگزاري فارس: شايد بسياري افراد، تصور كنند كه ميان دو كلمه "جهاد " و "اقتصاد " نوعي تضاد وجود دارد. چرا كه معمولاً در اذهان عموم مردم، كلمه "جهاد " يك بار معنوي ويژه و يك جنبه ارزشي خاص دارد، ولي "اقتصاد " بيشتر با امور مادي و معيشت مردم در ارتباط است. در حالي‌كه اين دو مفهوم در آموزه‌هاي ديني ما به يكديگر نزديك و كاملاً قابل جمع هستند.

* فرق فعاليت جهادي و غير جهادي


اساساً اگر انسان در انجام كاري، از تمام ظرفيت‌هاي خود، استفاده كند، در واقع يك فعاليت مجاهدانه انجام داده است.
" البته منظور از مجاهدت، اين نيست كه بيش از ظرفيت خودمان كار كنيم، بلكه بايد "به اندازه تمام ظرفيت خود " تلاش كنيم و آن بخشي از توانايي‌ها و استعدادهاي خودمان را كه تاكنون به‌كار نبسته‌ايم، به‌كار بگيريم و در اين فعاليت پرشتاب و پرانرژي، خودخواهي‌هاي خودمان را به عنوان هدف يا مانع قرار ندهيم.
" در مورد فعاليت‌‌هاي اقتصادي، برخلاف نگرش معمول كه نوعاً از ديدگاه "منفعت طلبي شخصي " صورت مي‌گيرد، اگر يك "فعاليت اقتصادي غير خودخواهانه " و يا فراتر از آن، يك "فعاليت ايثارگرانه " صورت گيرد در آن صورت لفظ "جهاد " در مورد آن فعاليت اقتصادي، صدق خواهد كرد.

* ايجاد ارزش افزوده در هر فعاليتي اهميت دارد


" وقتي سخن از اقتصاد به ميان مي‌آيد، منظور اينست كه در انجام هر فعالتي، نوعي "ارزش افزوده " توليد شود. اساساً فلسفه وجودي انسان، ايجاد ارزش افزوده است و ما مي‌توانيم از اقتصاد، حتي براي زندگي معنوي خودمان نيز درس‌ بگيريم.
" مثلاً يك معلم چگونه مي‌تواند مجاهده اقتصادي انجام دهد؟ وقتي يك معلم با به‌كارگيري استعداد و خلاقيت‌ خود و با شيوه‌هاي آموزشي مناسب، بهره‌وري دانش‌آموزان را از تحصيل، بالا ببرد به نحوي كه آنها در مدت زمان كمتري، درس را بياموزند و يا اينكه مطالب را طوري آموزش دهد كه آنها ديگر به آموزشكده‌ها و كلاس‌هاي كمكي كه مستلزم صرف وقت و هزينه بيشتراست نياز نداشته باشند، در آن صورت آن معلم در جهاد اقتصادي مشاركت كرده است.
" اگر يك مدير مدرسه، فعاليت مجاهدانه داشته باشد، ممكن است بتواند كارهاي معمول خود را در چند ساعت انجام دهد، در اين صورت مابقي وقت خود را مي‌تواند براي افزايش بهره‌وري صرف نمايد.

* نبايد از منظر "رفع تكليف " به كار نگاه كرد


" همان‌طور كه مقام معظم رهبري اشاره فرمودند؛ نبايد با ديدگاه "رفع تكليف " كار كنيم. اگر هر فردي در هر جايگاه و شغلي كه قرار دارد، به اين نكته توجه داشته باشد و از سرِ "رفع تكليف "، كار نكند در آن صورت مي‌تواند فعاليت مجاهدانه داشته باشد. اساساً زندگي غير مجاهدانه يك زندگي خشك، بي‌روح و پوسيده خواهد بود و بايد از آن فاصله گرفت.
" همانطور كه يك كارمند اداري، نبايد براي "رفع تكليف " كار كند، يك كاسب هم نبايد با اين ديدگاه پول در بياورد. يعني اين‌طور نباشد كه يك كاسب، فقط براي رفع نياز مالي خود كار كند. بر اساس توصيه‌هاي ديني ما، حتي اگر شخصي نياز مالي هم نداشته باشد، بايد به فعاليت اقتصادي بپردازد.
" نقل شده است كه يكي از دوستان امام صادق (ع) كسب و كارش را رها كرده بود. حضرت پس از اطلاع از موضوع، از او پرسيدند: از كار اقتصادي ناتوان شده‌اي يا زهد پيشه كرده‌اي؟ او در پاسخ گفت: من تا پايان عمر از لحاظ مالي تأمين هستم و ديگر ضرورتي به كسب و كار احساس نمي‌كنم. حضرت فرمودند: "اگر كار اقتصادي را كنار بگذاري، بخشي از عقلت از بين خواهد رفت. " (عَنْ مُعَاذٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّه ع: يَا مُعَاذُ أَضَعُفْتَ عَنِ التِّجَارَةِ أَوْ زَهدْتَ فِيها؟ قُلْتُ: مَا ضَعُفْتُ عَنْها وَ مَا زَهدْتُ فِيها. قَالَ: فَمَا لَكَ؟ قُلْتُ: كُنَّا نَنْتَظِرُ أَمْراً ـ وَ ذَلِكَ حِينَ قُتِلَ الْوَلِيدُ ـ وَ عِنْدِي مَالٌ كَثِيرٌ وَ هوَ فِي يَدِي وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيَّ شَيْ‏ءٌ وَ لَا أَرَانِي آكُلُه حَتَّى أَمُوتَ. فَقَالَ ع: تَتْرُكُها؟! فَإِنَّ تَرْكَها مَذْهبَةٌ لِلْعَقْلِ./كافي:5/148/حديث6) (تَرْكُ التِّجَارَةِ يَنْقُصُ الْعَقْلَ/ كافي:5/148/ح1)

* لزوم تغيير نگاه ما به رابطه اقتصاد و معنويت


" شايد بسياري افراد، تصور كنند كه ميان دو كلمه "جهاد " و "اقتصاد " نوعي تضاد وجود دارد. چرا كه معمولاً در اذهان عموم مردم، كلمه "جهاد " يك بار معنوي ويژه و يك جنبه ارزشي خاص دارد، ولي "اقتصاد " بيشتر با امور مادي و معيشت مردم در ارتباط است. در حالي‌كه اين دو مفهوم در آموزه‌هاي ديني ما به يكديگر نزديك و كاملاً قابل جمع هستند.
" اصولاً نگاه جامعه ما به اقتصاد، نگاه درستي نيست. در حال حاضر، موضوعاتي مانند "توليد " و "مولد بودن " در فرهنگ جامعه ما ارزش چنداني ندارد و اين ديدگاه بايد تغيير كند. مي‌توان گفت جامعه ما در اين راستا به يك "تغيير فرهنگي " نياز دارد. نگرش ما به اقتصاد نبايد منفعت طلبانه و سودجويانه باشد و حتي ديدگاه ما به اقتصاد بايد فراتر از بحث "نفع جامعه " باشد.
" از يك ديدگاه مي‌توان گفت؛ "وزارت اقتصاد و دارايي بايد اسلامي‌ترين وزارتخانه باشد. " چون ما انسان‌ها كه اساساً براي عبوديت آفريده شده ايم، بيشترين وقت را براي معيشت و فعاليت اقتصادي صرف مي‌كنيم، لذا در اين "ظرفِ فعاليت اقتصادي " بايد به بندگي بپردازيم. در واقع پروردگار عالم، اقتصاد را به گونه‌اي طراحي كرده است كه ظرفي باشد براي بندگي و تقرب انسان‌ها به خداوند.
" فعاليت اقتصادي "پُر " و هنرمندانه، مي‌تواند ما را به پروردگار، نزديك كند. به اين مفهوم كه انسان هر كاري انجام مي‌دهد، كار او آنقدر هنرمندانه و كامل باشد كه قابليت عرضه در بازار را داشته باشد و خريده شود، هر چند آن كار به‌خاطر نفع مالي انجام نشده باشد.

* نقش مهم آموزش و پرورش در رواج فرهنگ جهاد اقتصادي


" ايشان در پاسخ به اين سؤال كه "چگونه فرزندانمان را تربيت كنيم كه در كار اقتصادي جديت داشته باشند؟ " گفت: در حال حاضر نظام آموزشي ما براي اين منظور مناسب نيست و براي اينكه فرهنگ جهاد اقتصادي در جامعه ما رواج پيدا كند و فرزندان ما اهل فعاليت اقتصادي بشوند، مي‌توان گفت به يك آموزش و پرورش ديگري نياز داريم. در واقع اين نقيصه بزرگ در آموزش و پرورش ما بايد برطرف شود.
" امروزه در نقاط مختلف دنيا، در مقاطع تحصيلي گوناگون، اصول فعاليت اقتصادي را به دانش آموزان تعليم مي‌دهند. اين كار به شيوه‌هاي جديد از جمله به‌صورت بازي و يا سرفصل‌هاي درسي طبق اهداف رفتاري خاص اقتصادي، به محصلين، آموزش داده مي‌شود. به اين ترتيب، با برنامه‌هاي مختلف آموزشي، كودكان خود را از لحاظ اقتصادي توانمند بار مي‌آورند.
" البته اين مسأله محدود به آموزش و پرورش نمي‌شود بلكه والدين نيز مي‌توانند در رفتارهاي خود با فرزندانشان، به‌گونه‌اي عمل نمايند كه فرزندانشان اهل توليد و بهره‌وري، بار بيايند و در كسب ارزش افزوده، توانمند شوند.

ارزش بالاي سخت كوشي و رحمت ويژه پروردگار


در اسلام علاوه بر كسب روزي حلال، به پُركاري و تلاش سرسختانه اقتصادي نيز توصيه شده است. روزي امام صادق(ع) به شدت مشغول فعاليت كشاورزي بودند و سخت عرق مي‌ريختند. از اين بابت فردي به حضرت اشكال گرفت. ايشان فرمودند: سخت كوشي انسان، او را شامل يك رحمت ويژه از سوي پروردگار خواهد كرد كه من نيز به اين نگاه ويژه و اين رحمت خداوند نيازمند هستم. (رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه ع وَ بِيَدِه مِسْحَاةٌ وَ عَلَيْه إِزَارٌ غَلِيظٌ يَعْمَلُ فِي حَائِطٍ لَه وَ الْعَرَقُ يَتَصَابُّ عَنْ ظَهرِه فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَعْطِنِي أَكْفِكَ فَقَالَ لِي إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَةِ/كافي/5/76) عن الفضلِ بنِ أبي قُرَّةَ: دَخَلنا على أبي عبدِ اللّه عليه السلام و هو يَعمَلُ في حائطٍ لَه فقُلنا: جَعَلَنا اللّه فداكَ، دَعنا نَعمَلْ لكَ أو تَعمَلْه الغِلمانُ، قالَ: لا، دَعُونِي فإنّي أشتَهي أن يَرانِيَ اللّه عزّوجلّ أعمَلُ بِيَدِي، و أطلُبُ الحَلالَ في أذى نَفْسِي(من لا يحضره الفقيه : 3/163/ 3595) رسول خدا(ص): إنَّ اللّه تعالى يُحِبُّ أن يَرى عَبدَه تَعِبا في طَلَبِ الحَلالِ(كنزالعمال/9200|ميزان الحكمه/7409)
" اگر كسي طوري كار كند كه خسته نشود يا اصطلاحاً به او سخت نگذرد، اين رحمت ويژه الهي شامل حال او نخواهد شد. در روايات ما كسي كه براي كسب درآمد به سختي تلاش مي‌كند، در كنار مجاهد في سبيل الله قرار داده شده است.
" به طور كلي هرگاه ما توانستيم، ارزش افزوده‌اي توليد كنيم، بايد بدانيم كه خداوند به‌خاطر اين كار، ما را به ديده رحمت مي‌نگرد.

سه شنبه 10 آذر 1390برچسب:, :: 10:20 :: نويسنده : محمد ترکاشوند

آرایش جهادی اقتصاد كشور

نويسنده: دکتر عادل پیغامی

نگاهی به مفهوم جهاد اقتصادی

در باب مفهوم و نسبت دو كلمه جهاد و اقتصاد در عبارت «جهاد اقتصادی» كه نام سال 90 شمسی لقب گرفته است، شش نكته حائز اهمیت است:

نكته‌ی اول این‌كه مفهوم جهاد اقتصادی و خصوصاً كلمه‌ی جهاد یك تعبیر استعاره‌گونه و دارای معانی و دلالت‌های خاصی است. كلمه‌ی جهاد معمولاً به نوعی تلاش مقدس اطلاق می‌شود و یكی از كلماتی است كه در گفتمان دینی ما معنا پیدا می‌كند و همیشه صبغه‌ی تقدس را در درون خودش دارد. نكته‌ی اول این‌جاست كه به زعم بنده، رهبر انقلاب ابعاد دنیوی را با ابعاد مقدس اسلامی درهم آمیخته و همگون می‌بینند. برای همین هم كار كردن برای مسائل اقتصادی، پیشرفت و آبادانی و عمران كشور را با مسئله‌ی مقدسی به اسم جهاد تلفیق می‌كنند.

دشمن وقتی در عرصه‌های امنیتی، سیاسی و حتی به نحوی فرهنگی در ایران شكست خورد، تنها برگ برنده‌ای كه در این هفت‌، هشت سال اخیر در دستانش باقی مانده است، ناكارامدی اقتصادی است.

این یكی از پیام‌های بزرگ انقلاب اسلامی ایران است كه مسائل معنوی و مادی و یا به عبارت دیگر حسنه‌ی دنیا و حسنه‌ی آخرت چگونه می‌توانند با یكدیگر هم‌راستا شوند. اگر مسئولان از ظرفیت‌های معنوی، انسانی و فرهنگی كشور به درستی استفاده كنند، ما از كلمه‌ی جهاد می‌توانیم بركات زیادی را نصیب این مرز و بوم كنیم. كما این‌كه در طول تاریخ معاصرمان هم می‌بینیم كه حضرت امام(ره) در مورد سازندگی از این استعاره استفاده می‌كنند و جهاد را وارد صحنه‌های سازندگی می‌كنند و این تعابیر استعاره‌گونه به نوعی مسبوق به سابقه از سوی حضرت امام(ره) نیز می‌باشد.

نكته‌ی دوم این است كه در گفتمان دینی ما كلمه‌ی جهاد در كنار كلماتی مانند هجرت، ایمان، عبادت و... پازل گفتمانی دین را تكمیل می‌كند. در برخی موارد، مفاهیم دینی به ما اشاره می‌كنند كه باید مانع را دور بزنید، مثل كلمه‌ی هجرت. ولی كلمه‌ی جهاد همیشه برخورد با مانع و رفع مانع را مورد توجه دارد. این در معنای جهاد حالت تأكید و تصریح دارد.

در همین راستا یكی از استراتژی‌هایی كه در سال پیش رو یعنی سال 90 باید سر لوحه‌مان باشد این است كه باید جهاد عظیمی در شناسایی موانع اقتصادی كشور صورت دهیم. موارد و موانعی كه دست و پا گیر است. معمولاً در نگاه نهادی برخی از مقررات، آیین‌نامه‌ها یا تركیب‌های نهادی و یا به تعبیر دانشگاهی برخی از مواد یا تفاسیر قانونی كه امروزه در بدنه‌ی اجرایی ما وجود دارد، معمولاً به شكل مانع عمل می‌كنند. در صورتی‌كه ما به یك جهاد فراگیر در تمامی عرصه‌های اقتصادی جهت آسیب‌شناسی و مانع‌شناسی نیاز داریم تا بتوانیم برای رفع این موانع برخیزیم. جهاد كردن به رفع موانع پیشرفت ما برمی‌گردد؛ حالا برخی از این موانع داخلی‌اند و بخشی از آن هم موانع خارجی هستند كه باید در عرصه‌ی اقتصاد بین‌الملل هم ببینیم كه موانع اقتصاد كشور ما چه بوده است؟

نكته‌ی سوم این‌كه جهاد معمولاً استعاره‌ای است كه ما از فضای نظامی داریم و به همین دلیل، دلالت‌هایی به ذهن‌مان خطور می‌كند. به‌طور مثال هرگونه جهادی نیازمند دیده‌بانی و رصد دقیق است. معتقدم استراتژی دومی كه اقتصاد ایران در عرصه‌های مختلف كشاورزی، صنعتی، خدماتی، معدنی و... باید لحاظ كند، یك دیده‌بانی و رصد جامع و فراگیر است. ما باید دقیقاً رصد كنیم كه تحولات جهانی در اثر چیست و به چه مسیری سوق پیدا می‌كند؟ ما باید افق بیست سال آینده‌ی اقتصاد دنیا را و همچنین مزیت‌های نسبی كشور خودمان را رصد كنیم و بشناسیم. ما سریعاً باید خودمان را برای دهه‌های آینده به كمك رصد و دیده‌بانی‌ای كه صورت می‌دهیم، ارتقا دهیم و به مسائلی كه از طریق علم تولید ثروت می‌كنند، بیشتر توجه كنیم. تأكیداتی كه رهبر معظم انقلاب درطول این چند سال نیز داشتند، همه و همه ناظر به این مسئله بوده است. باید از صنایع تك به سراغ صنایعی برویم كه فرصت‌های تولید درآمدی و تولید ثروت آن فراوان است.

معمولاً در اقتصاد، صنایع كوچك در ابتدای نو‌آوری و خلاقیت، ثروت خوبی را برای كشور به بار می‌آورند و فرصت‌های خوب اشتقال‌زایی ایجاد می‌كنند، اما در مسیر چرخه‌ی تولید و چرخه‌ی عمر یك كالا، معمولاً سود آن‌ها كم می‌شود. چراكه كشور‌های دیگر هم نظیر آن كالا را تولید می‌كنند و به تعبیر عامیانه دست زیاد می‌شود. اما به وضوح این مسئله قابل مشاهده است كه كشور‌های پیشرفته دقیقاً در پی این تغییربخشی و رفتن به سمت تولید كالاهای های‌تك و تولید ثروت و سودآوری از طریق تولید علم هستند.

به‌طور مثال در عرصه‌ی بین‌المللی ما نسبت به گروه «جی‌بیست» و تصمیمات اتخاذشده در آن توسط كشور‌های استكباری باید بسیار حساس باشیم و مشاركت غیر مستقیمی را پیشاپیش در آن تصمیمات جهانی داشته باشیم.

 

ما می‌دانیم كه هر جهادی نیازمند طراحی نقشه‌ی عملیاتی است. این دقیقاً خواسته‌ای است كه سال گذشته از سوی رهبر معظم انقلاب در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی مطرح شد كه گفتمان‌سازی و ظرفیت‌سازی بسیار خوبی نیز در جامعه‌ی نخبگانی كشور در مورد آن ایجاد شد.

نكته‌ی چهارم؛ یكی دیگر از استعاره‌هایی كه كلمه‌ی جهاد برای ما به ارمغان می‌آورد، بحث نقشه و طرح است. ما می‌دانیم كه هر جهادی نیازمند طراحی نقشه‌ی عملیاتی است. این دقیقاً خواسته‌ای است كه سال گذشته از سوی رهبر معظم انقلاب در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی مطرح شد كه گفتمان‌سازی و ظرفیت‌سازی بسیار خوبی نیز در جامعه‌ی نخبگانی كشور در مورد آن ایجاد شد.

نكته‌ی پنجمی كه در راستای مفهوم جهاد باید به آن اشاره كرد، مسائل مربوط به آرایش جهادی است. دستگاه‌های اجرایی كشور، دستگاه‌های قانون‌گذار، نهادهای قضایی، بخش‌های مردمی، بخش‌های غیر انتفاعی و خصوصی كشور باید با یك راهبردی كه از سوی دستگاه‌های سیاست‌گذار مشخص می‌شود، یك آرایش جهادی به خود گیرند.

نكته ششمی هم كه در ذیل مفهوم جهاد معنا می‌یابد، بحث آموزش نیروها است، مثل هر عملیاتی كه اگر آموزش نیرو نداشته باشیم و نیرو‌های اقتصادی كشور را آماده نكنیم، در صحنه جهاد دچار مشكل خواهیم شد. بخشی از آموزش نیروها بحث عمومی است، یعنی بدنه‌ی آموزش و پرورش و دانشگاه‌های كشور و در نهایت رسانه‌ها و به‌طور مشخص رسانه‌ی ملی، باید حركتی جهادی داشته باشند و یك برنامه‌ی مدون در جهت آموزش نیروهای كشور نسبت به مقتضیات یك جهاد اقتصادی ارائه و اجرا كنند.

 

 



ادامه مطلب ...
سه شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : محمد ترکاشوند

ويژگي هاي اقتصاد در جامعه اسوه ي اسلامي

مکتب اقتصادي اسلام، در صدد تامين اهداف فراواني است که برخي از آنها اخلاقي و برخي ديگر اجتماعي است، در اين جا به بعضي از آن اهداف که داراي اهميت بيشتري است، اشاره مي شود:

1. حاکميت سياسي اسلام

2. تحکيم ارزش هاي معنوي و اخلاقي

3. برپايي عدالت اجتماعي

4. عدم وابستگي اقتصادي

5. خودکفايي و اقتدار اقتصادي

6. توسعه و رشد

7. رفاه عمومي

اهداف مذکور همه در عرض هم نيستند بلکه برخي از آنها با حفظ برخي ديگر هدف قرار مي گيرند، مثلا سه هدف آخر به اين شرط مطلوب اند که لطمه اي به چهار هدف اول نزنند. دو هدف اول، به نظر مي رسد که اقتصادي نيستند، ولي جزء اهداف اقتصادي اسلامي گنجانده شده اند، زيرا، در احکام اسلام، اين اهداف جدا از يکديگر مطرح نشده اند و جدا کردن آنها جزء اهداف وظايف سازمان هاي اقتصادي نيستند و از وظايف ساير سازمان هاي اجتماعي سياسي اسلام مي باشند، در صورتي که اين گونه نيست، مثلا، درباره زکات، در عين اين که هدف از آن توازن اقتصادي و تعديل در خلال رفتارهاي اقتصادي در نظر گرفته شده اند. موارد ذکر شده، به جز اين که خود، اهداف مکتب اقتصادي اسلام را شکل مي دهند، هر يک از آنها در بسياري از موارد، به عنوان محدوديت براي اهداف ديگر و يا ابزاري براي رسيدن به اهدافي مثل رفاه عمومي است و گاهي تحقق آن ارزش ها در جامعه، ابزاري براي رسيدن به ساير اهداف است. نکته ديگري که بايد به آن توجه داشت، اين است که در اين مبحث، نظر به مکتب اقتصادي اسلام است، که در اين جا از آن بحث نخواهيم کرد و به توضيح اهداف اقتصادي ذکر شده مي پردازيم.

1- حاکميت سياسي اسلام:

در اقتصاد اسلامي، سعي در حفظ حاکميت سياسي اسلام در روابط با بيگانگان است، زيرا در روابط خارجي، مناسبات اقتصادي و سياسي بسيار به هم پيوسته اند، هم اکنون وابستگي سياسي بسياري از کشورهاي جهان سوم در اثر وابستگي اقتصادي آنهاست، به اين سبب يکي از اهداف اقتصاد اسلامي، حفظ حاکميت سياسي اسلام است.در روايتي از پيامبر اکرم (ص) آمده است: «الاسلام يعلوا و لا يعلي عليه، اسلام برتر است و چيزي بر آن برتري ندارد». (تذکره الفقها، ج1، ص 446)، بنابراين در مناسبات سياسي نيز بايد برتري اسلام و مسلمين مراعات گردد. قرآن کريم مي فرمايد: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوکم ... براي مقابل با دشمنان تا آنجا که مي توانيد نيرو و اسبهاي بسته و آماده فراهم کنيد تا به اين وسيله دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.» (انفال/60).

هم چنين قرآن کريم مي فرمايد: «ولن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلا. خداوند براي کافران بر مومنان راه تسلطي قرار نداده است». (نساء/141)

2- تحکيم ارزش هاي معنوي و اخلاقي:

اسلام در رسيدن به همه اهداف اقتصاديش از قبيل، زدودن فقر، ايجاد رفاه و اجراي عدالت، از چهارچوب ارزش هاي اخلاقي، خارج نمي شود. زيرا تحقق اين ارزش ها همراه با پياده شدن اقتصاد اسلامي از اهداف مکتب اسلام است. اين از اهدافي است که هم افراد بايد مراعات کنند و هم دولت بايد در تحقق آن بکوشد. کسي حق ندارد از راههاي حرام کسب درآمد کند يا با اکراه، طرف مقابل را به معامله اي وادار نمايد. قرآن مي فرمايد: «يا ايها الذين أمنوا لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم ... اي کساني که ايمان آورده ايد اموالتان را در ميان خود به باطل نخوريد مگر اين که داد و ستدي از روي رضايت شما باشد». (نساء/29)

در اسلام پرداخت زکات و خمس عبادتي است که فرد با رضايت کامل به آن اقدام مي کند. به علاوه، قرآن گرفتن زکات را وسيله پاک شدن و تزکيه پرداخت کننده به شمار مي آورد. «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکيهم بها... از اموال آنان زکات بگير و بدين وسيله آنان را پاک و تزکيه کن» (توبه/103). هم چنين به انفال کنندگان سفارش مي کند که از بهترين اموال خود انفاق کنيد تا به «نيکي» دست يابيد . « لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون. هرگز به نيکي نمي رسيد، مگر آنکه از آن چه که دوست داريد، انفاق کنيد» . (آل عمران/92)

3- برپايي عدالت اجتماعي:

عدالت اجتماعي در بعد اقتصادي از نظر اسلام با تامين زندگي متوسط اجتماعي براي فقرا و جلوگيري از انباشته شدن بيش از حد ثروت در دست اغنيا تحقق مي يابد. از آنجا که عدالت اجتماعي به صورت جداگانه مورد بحث قرار گرفته است در مورد اين موضوع بيش از اين توضيح نمي دهيم.

4- خودکفايي و اقتدار اقتصادي:

مقصود از خود کفايي اين است که جامعه بتواند نيازمنديهاي خود را در حد بالايي از رفاه توليد کند و ناگزير به وارد کردن کالا از خارج نباشد. البته ممکن است ترجيح دهد بعضي از نيازهاي خود را از خارج تامين کند، به اين سبب که هزينه تهيه آن در داخل بيشتر مي شود و با وارد کردن آنها، اين جامعه مي تواند امکانات خود را در راه مفيدتري به کار گيرد. در اين صورت با خودکفايي ناسازگار نيست، زيرا جامعه قدرت لازم براي توليد آن کالا در دارد. در اين تعريف، بيان شده که جامعه اي که توانايي تامين نيازمندي هاي خود را در سطح عالي رفاه داشته باشد، خودکفاست. زيرا ممکن است کشوري به توليدات داخلي اکتفا کند ولي وضعيت فقيرانه اي داشته باشد. در اين حال آن کشور خودکفا نيست، در خودکفايي، توانمندي و اقتدار نهفته است، جامعه خودکفا، روي پاي خود ايستاده است. اين ايستادگي بدون وجود حيات و نشاط ممکن نيست. قرآن مجيد درباره مومنان به پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد: «کزرع اخرج شطئه فأزره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزراع ليفظ بهم الکفار. مانند دانه اي است که شاخ و بال بيرون آورده و (اين شاخه ها) او را تقويت کرده و در نتيجه آن گياه درشت شده، تا آنکه بر ساقه استوار گرديده، بدان گونه که کشاورز را به شگفتي واداشته است (خدا آنان را قوي کرده)، تا به وسيله آنان کافران را به خشم آورد». (فتح/29) مفاد اين آيه، قدرت يافتن مسلمانان و رسيدن آنان به شکوه و عظمتي است که دشمنان اسلام تاب تحمل آن را ندارند. قطعا بايد اين اقتدار هم اقتدار سياسي، هم اقتدار نظامي و هم قدرت اقتصادي و هم توانمندي فرهنگي باشد.

5- عدم وابستگي اقتصادي:

معناي استقلال غير خودکفايي است. خودکفايي به اين است که يک جامعه همه نيازهاي خود را تامين کند و نيازي به وارد کردن کالا از خارج نداشته باشد. اما استقلال اعم از اين است يک جامعه مستقل اقتصادي ممکن است احتياج به وارد کردن برخي کالاها داشته باشد،اما تامين اين نياز تکيه بر ساير جوامع ندارد، ناگزير به باج دادن و سر فرود آوردن نيست، بلکه در روابطي سالم، برخي از محصولات خود را مي دهند و توليدات ديگران را مي ستاند. اما خودکفايي بيش از اين است يک جامعه خودکفا مي تواند همه نيازهاي خود را هر چند بار هزينه بيشتر تامين کند، گرچه ترجيح مي دهد براي بهتر استفاده کردن از امکانات خود و صرفه جويي کردن، برخي کالاها را از بيرون وارد کند.

استقلال در آيات قرآن: از اطلاق برخي از آيات و لازمه برخي ديگر، لزوم استقلال اقتصادي فهميده مي شود که درذيل به آنها اشاره مي شود. «و لن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلا. خداوند هرگز براي کافران بر مومنين راه تسلطي قرار نداده است». (نساء/141)

غالب فقهاي بزرگ اسلام، براي نفي هر گونه سلطه کافران برمسلمانان به اين آيه استناد کرده و مفاد آن را حکم دانسته اند نه اخبار. يعني، مسلمانان مي بايد کاري کنند که کفار بر آنان مسلط نشوند و هر عملي که منتهي به سلطه کفار شود نامشروع است. از جمله راههاي سلطه کفار بر مومنين سلطه اقتصادي است. متاسفانه در اين روزگار، سلطه اقتصادي بيگانگان بر مسلمانان تحقق يافته است و اين واقعيت تلخ به دليل عمل نکردن مسلمانان به مقتضاي ايمان است. مطابق مستفاد از اين آيه مومنان وظيفه دارند تلاش کنند و خود را از وابستگي ها - از جمله وابستگي اقتصادي - رهايي دهند. «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه. براي مقابله با آنان کفار و مشرکان آن چه مي توانيد نيرو آماده کنيد». (انفال/60). سياق آيه نشان مي دهد که درباره جنگ است و طبعا مهم ترين نيرو براي مقابله با دشمن نيروي نظامي است. اما کلمه «من قوه» هر نيرويي را شامل مي شود. نيروي اقتصادي براي رويارويي با دشمن از اهميت برخوردار است. به خصوص در جنگ هاي امروز که قدرت اقتصادي يکي از دو طرف جنگ در سرنوشت آن نقش به سزايي دارد. روايتي در تفسير اين آيه آمده است که با استفاده از آنها شمول آيه را نسبت به توان اقتصادي بهتر مي توان فهميد. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرموده سياه کردن موي صورت (براي پير مردان) از مصاديق «قوه» در آيه است. «منه الخضاب بالسواد».(1). در روايت ديگري از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: گروهي بر امام حسين (ع) وارد شدند و ديدند که آن حضرت به رنگ سياه خضاب کرده است. علت آن را پرسيدند، فرمود: رسول خدا (ص) در يکي از جنگها به مسلمان دستور داد با رنگ سياه خضاب کنند تا به اين وسيله بر مشرکان قوت بگيرند و قويتر بنمايند. (همان منبع).

6- توسعه و رشد:

يکي از اهداف اقتصاد اسلامي، ايجاد توسعه و رشد است. اين هدف را در راهنماييهاي اسلام و عمل رهبران بزرگ آن مشاهده مي کنيم. که در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود.

الف) اسلام بر فراگيري معلومات و افزايش اطلاعات مسلمين سفارش اکيد دارد، تا آنجا که از پيامبر (ص) نقل شده است: «اطلبوا العلم من المهد الي اللحد». به اين معني که براي اندوختن دانش محدوديت زماني نبايد شناخت و نيز آمده است: «اطلبوا العلم ولو بالصين». (2) بدين معني که دوري راه و رنج سفر براي کسب دانش بايد ناچيز شمرده شود هم چنين آمده است: «اطلبوا العلم و لو بخوض اللحج و شق المهج». (3) که مفاد آن اين است که هر چه طلب دانش، دشواري به همراه داشته باشد، گرچه در حد فرو رفتن در گردابها و ريختن خون قلبها، اين سختيها را بايد بر خويش هموار کرد و هيچ مشکلي نبايد مانع افزايش دانش مسلمانان شود.

ب) تغيير وضعيت اقتصادي جزيره العرب از بازرگاني صرف و واسطه داد و ستد کالاها بودن به افزايش کشاورزي تا آنجا که مدينه مرکز مهم توليد کشاورزي شد. اسلام، عرب جاهلي را از تنبلي و تن پروري و آماده خوري بيرون آورد و به کار و کوشش و تلاش واداشت تا آنجا که از اميرالمومنين (ع) نقل شده است که فرمود: «من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله (4). هر که آب و خاکي بيابد و باز هم فقير باشد، خدا او را از رحمت خود دور کند». يعني هر که آب و خاک در اختيار داشته باشد نبايد فقير بماند. هم چنين هنگامي که کسي از امام صادق (ع) تقاضا کرد که دعا کند رزق و روزي او به راحتي برسد: «لا ادعو لک، اطلب کما امرک الله عزوجل. برايت دعا نمي کنم. آنگونه که خدا به تو امر فرموده است روزيت را طلب کن». يعني با به زحمت انداختن خود روزي بخواه. (5)

ج) اسلام بر آباد کردن زمين ها و شهرها و تعطيل نگذاردن اراضي تاکيد فراوان دارد که از عوامل مهم رشد توليد مي باشد.

 



ادامه مطلب ...

 

 

اهميت صرفه جويي و قناعت در جهاد اقتصادي

 

جهاد اقتصادي، داراي ابعاد چندگانه اي است به گونه اي كه اهداف جهاد تنها در سايه سار تحقق همه ابعاد آن، محقق مي شود. از جمله ابعادي كه مي بايست در تحقق اهداف جهاد اقتصادي به آن توجه شود، حوزه مصرف و هزينه هاي اقتصادي است؛ چرا كه غير از حوزه هاي توليد و توزيع، چگونگي هزينه كرد و مصرف درآمدها و امكانات، خود تاثير مستقيمي در تحقق اهداف دارد و نمي توان به سادگي از كنار آن گذشت.
اگر همه امكانات و منابع مالي و انساني در حوزه توليد، بسيج گردد و توليدات اقتصادي در همه بخش هاي آن افزايش يابد و حتي اين ثروت توليدي از طريق هدفمندي يارانه ها به عنوان يكي از روش هاي توزيع مناسب و عادلانه ثروت به درستي توزيع شود، اما اگر در حوزه مصرف و هزينه به درستي عمل نشود، نمي توان به اهداف جهاد اقتصادي دست يافت؛ زيرا مصرف نادرست و بي رويه كالا يا خدمات و ثروت به دست آمده از توليد، مي تواند تاثير منفي بر روند شكوفايي اقتصادي و رشد صحيح آن به جا گذارد و جامعه را به سوي تبذير و ريخت و پاش ثروت سوق دهد و همه اهداف جهاد اقتصادي را ابتر بگذارد.
نويسنده در مطلب حاضر كوشيده براساس آموزه هاي قرآني نقش و كاركرد صرفه جويي و قناعت را در جهاد اقتصادي تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
 

مصرف درست، عامل شكوفايي اقتصادي

يكي از عوامل سه گانه مهم در حوزه اقتصاد و دانش آن، مصرف است؛ زيرا مصرف و چگونگي آن، يكي از سه مولفه اصلي اقتصاد را تشكيل مي دهد و بي توجهي به آن دو، بخش ديگر را نيز متاثر مي سازد. تاثير و تاثر سه گانه هاي اقتصادي يعني توليد، توزيع و مصرف، امري پوشيده بر كسي نيست، لذا در آموزه هاي وحياني، بخشي از مباحث اقتصادي به مساله مصرف اختصاص يافته است.
آموزه هاي قرآن، همه هستي را در محور عدالت سامان دهي مي كند، به طوري كه خروج از عدالت را در هر موضوعي از جمله موضوع اقتصادي و در هر يك از سه گانه هاي اقتصادي، مورد بررسي و نقد دقيق قرار داده و مصرف نادرست و بي رويه را عين ظلم دانسته و براي آن عقوبت اخروي و در برخي از موارد مجازات دنيوي تعيين كرده است.
اين كه مصرف بي رويه و نادرست، ظلم، جرم و گناه دانسته مي شود، از آن روست كه هرگونه بي عدالتي موجب خروج از مسير اهداف و فلسفه آفرينش است، پس اگر عملي در هر مرتبه اي برخلاف عدالت و اهداف آفرينش باشد، به عنوان خروج از خلقت، عدالت و فلسفه الهي معرفي مي شود و عقوبت و مجازات هاي مناسب خود را مي طلبد.
اسلام هر چيزي را در اين دايره تحليل و تبيين مي كند و توصيه هاي آن در شكل احكام و آموزه هاي دستوري و اخلاقي در اين چارچوب بيان مي شود. بنابراين، اگر هر كار و عمل و رفتاري، برخلاف اين چارچوب قرار گيرد، تصحيح، اصلاح و يا تقبيح و تهديد و حذف مي شود.
اسلام از اقتصاد به عنوان يك ظرفيت شدن هاي كمالي انسان يعني متاله (خدايي و رباني) شدن ياد مي كند؛ زيرا دنيا از جهت بهره مندي هاي انسان از امكانات آن به عنوان مزرعه آخرت شناخته مي شود و انسان در اين دنياست كه سازه اخروي خويش را كشت و داشت مي كند و در آخرت به شكل كامل برداشت مي نمايد.
از سوي ديگر، مقام مظهريت در ربوبيت پس از متاله شدن و خدايي گشتن، مقتضي اين است كه ماموريت آباداني زمين را به عهده گيرد و هر چيزي را به كمال شايسته و بايسته اش برساند. (هود، آيه 61) بنابراين، تصرفات بشر و تغييرات جدي در ساختار و خلقت موجودات زميني براي دست يابي به اهداف آفرينش خود و ديگران، مي تواند به اشكال گوناگون از جمله شكوفايي اقتصادي و رشد و توسعه آن، خودنمايي كند.
بر اين اساس، هرگونه رفتار و عملي كه مانع شكوفايي اقتصادي و بهره مندي انسان از امكانات مادي دنيوي شود، به عنوان رفتاري ظالمانه تلقي مي شود و به شدت با آن مخالفت و مبارزه مي گردد، اين گونه است كه در حوزه مصرف ثروت و امكانات، اموري چون اسراف و تبذير تقبيح شده و به شدت با آن مبارزه مي شود.
در مقابل، هر آن چه كه به تحقق اهداف آفرينش كمك مي كند مورد توجه و تاييد و اهتمام آموزه هاي قرآني قرار مي گيرد. بر اين اساس به قناعت و صرفه جويي به عنوان دو راهكار عملي تحقق عدالت و بهره مندي عمومي از ثروت زمين و مزرعه آخرت شدن دنيا، توجه و تاكيد مي شود؛ زيرا قناعت و صرفه جويي به جامعه كمك مي كند تا فرآيند رشد و شكوفايي اقتصادي را به درستي بپيمايد و زمينه براي استفاده همگاني براي شدن هاي كمالي در دنيا فراهم آيد و مشكلات اقتصادي مانعي براي شكوفايي روحي و رواني شخص يا افراد جامعه نشود؛ زيرا اگر انسان دغدغه معيشتي اش حل نشود، تمام همت و تلاش خويش را مصروف آن مي كند و از تفكر و عمل در بخش هاي ديگر زندگي انساني باز مي ماند و فرصت كوتاه عمرش صرف شكم و ديگر غرايز مادي و ابتدايي مانند نان و مسكن و نيازهاي جنسي و مانند آن مي شود.به هر حال، صرفه جويي و مصرف درست و قناعت در مصرف موجب مي شود تا امكانات به درستي در جايگاه خود مورد استفاده قرار گيرد و ثروت انباشته شده عاملي براي شكوفايي اقتصادي و رشد و توسعه آن شود و زمينه براي بهره مندي عمومي جامعه از امكانات و ثروت مادي براي رشد معنوي فراهم آيد.
 

ارزش قناعت و صرفه جويي

بر اين اساس مي توان گفت كه قناعت و صرفه جويي نه تنها رفتاري مناسب و درست بلكه رفتاري ارزشي است و از نظر اخلاقي و شرعي بايد مورد توجه و تاكيد قرار گيرد.
خداوند در آياتي از جمله آيه 36 سوره حج، روحيه قناعت و صرفه جويي را امري ارزشمند و پسنديده دانسته و بر آن تاكيد نموده است. امام صادق(ع) در ذيل آيه مي فرمايد: قانع كسي است كه با آن چه به او مي دهي راضي و خشنود مي شود و نسبت به آن ناراحتي، ترشرويي و دهن كجي نمي كند. (الكافي، ج4، ص 499، حديث 2 و نيز نورالثقلين، ج3، ص498، حديث 134)
بنابراين مي توان گفت كه چنين روحيه اي از منش ها و روحيات ارزشمندي است كه بايد در هر كسي پديد آيد و نسبت به آن چه دارد خشنود باشد و با ناراحتي، اوقات خود و ديگران را تلخ نكند. در روان شناسي تغذيه آمده است كه خشنودي شخص به غذايي كه تناول مي كند، يكي از عوامل جذب مواد آن غذا از سوي بدن است. كسي كه ترشرويي مي كند و غر مي زند، هر چند كه از آن غذا مي خورد ولي به درستي از مواد آن بهره نخواهد برد. اين بدان معناست كه عدم قناعت تا چه اندازه نقش مخرب و غير سازنده اي در تغذيه بشر و بهره مندي از مواد آن دارد.
از آيه 97 سوره نحل نيز مي توان به ارزشمندي قناعت و صرفه جويي پي برد؛ زيرا در اين آيه داشتن قناعت به عنوان مصداق حيات طيب و زندگي پاكيزه مطرح شده است و از پيامبر(ص) روايت است كه مقصود از حيات طيب در آيه، همان قناعت و رضايت به تقسيم روزي از جانب خداوند است. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 593)
به هر حال، جامعه اي كه بخواهد جامعه برتر، پاك و طيب باشد، مي بايست به عنصر قناعت و صرفه جويي به عنوان عنصر مهم در تحقق آن بينديشد و آن را در همه ابعاد زندگي اش مورد توجه قرار دهد.
 

مفهوم شناسي قناعت

پيش از آن كه به آثار و زمينه هاي ايجادي روحيه قناعت اشاره كنيم، بهتر است كه مفهوم اسلامي قناعت و صرفه جويي را تبين كنيم؛ زيرا برخي ها اين مفهوم را با مفاهيمي چون بخل و عدم استفاده از امكانات و خساست و مانند آن اشتباه مي گيرند و بخل و خساست خود را به صرفه جويي و قناعت طبع خويش مرتبط مي سازند.
قناعت در لغت به معناي بسنده كردن به اندك از امور دنيايي است كه مورد نياز انسان است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 685، ذيل واژه قنع)
در اصطلاح اخلاقي هنگامي كه ما از روحيه و فضيلت قناعت ياد مي كنيم، مقصود، ملكه اي نفساني است كه موجب بسنده كردن شخص به ميزان نياز و ضرورت از مال و ثروت و امكانات مادي دنيوي مي شود. بنابراين، قناعت، ارتباط تنگاتنگي با حوزه مصرف اقتصادي دارد.
البته برخي از علماي اخلاق، از اين تعريف خواسته اند نتيجه بگيرند كه شخص نمي تواند در حوزه توليد نيز گامي براي افزايش ثروت و توليد بردارد كه البته به نظر مي رسد اين با اصل مأموريت بشر كه آباداني زمين است، منافات دارد؛ زيرا اگر هر كسي به كمترين مقدار نياز خود بسنده كند و در همان اندازه به توليد بپردازد، هرگز آباداني كاملي در زمين رخ نخواهد داد و بدتر آن كه برخلاف اصول ديگر چون انفاق و ايثار و احسان خواهد بود، زيرا اگر هر كسي تنها به بخور و نمير از ثروت بسنده كرده و بيش از اين توليد نكند، نمي تواند به كساني كه ناتوان هستند و قدرت توليد ندارند، كمكي ارايه دهد يا انفاق و احساني كند.از سوي ديگر، در آيات قرآني از جمله سوره يوسف بيان شده كه توليد هر چه بيشتر ثروت مانند توليدات و فرآورده هاي كشاورزي چون گندم و يا دامپروري، مطلوب است و مي تواند در زمان هاي بحران و خشكسالي كمك كند و حتي ملت هاي ديگر را تغذيه و امداد رساند.
به هر حال براساس آموزه هاي قرآني، قناعت در حوزه توليد معنا و مفهومي ندارد و قناعت، بيشتر ناظر به حوزه مصرف است، پس آن چه مرحوم نراقي در تعريف قناعت بيان كرده و قيد و شرطي را بر آن افزوده و گفته است كه قناعت، ملكه اي نفساني است كه موجب بسنده كردن شخص به ميزان نياز و ضرورت از مال و ثروت و امكانات مادي دنيوي است، بي آن كه تلاش و رنج، بيش از ميزان نياز، به كار گرفته شود؛ (جامع السعادات، نراقي، ج 2، ص 102) تعريف نادرست يا نارساست و مي بايست قيد و شرط اخير را حذف يا توجيه كرد.
در توجيه اين قيد مي توان گفت كه شايد مراد از آن حرص و طمع براي توليد بيشتر براي مصرف بيشتر باشد كه اين گونه نگرش باطل است؛ اما اگر توليد براي ايجاد فرصت هاي برابر همگاني و بهره مندي ديگران يا ناتوانان از امكانات مادي از طريق انفاق و احسان و مانند آن باشد، نه تنها كاري پسنديده كه عين عبادت بلكه مأموريت الهي انسان است.
خداوند در آيه 47 سوره يوسف گزارش مي كند كه حضرت يوسف(ع) به عنوان پيامبري كه مسئوليت رهبري جامعه خويش را به عهده داشت به مردمانش فرمان مي دهد تا توليد را افزايش داده و در مصرف، قناعت و صرفه جويي كنند تا افزون بر داشتن سرمايه اي براي آينده خود و ديگران، زمينه شكوفايي اقتصادي و رشد و توسعه آن فراهم شود و يا در برابر بحران هاي گوناگون از جمله خشكسالي يا تحريم و مانند آن، چالش ها را به سادگي پشت سر گذارند.
 

آثار قناعت و صرفه جويي

از اين جا مي توان به گوشه هايي از آثار قناعت و صرفه جويي در زندگي فردي و جمعي اشاره كرد. به اين معنا كه قناعت در مصرف نه توليد مي تواند جامعه را از بحران ها و چالش هاي عظيمي چون تحريم و خشكسالي و مانند آن عبور دهد (يوسف، آيه 47) و جامعه را در برابر مشكلات آينده و پيش آمدهاي ناگوار مصون نگه دارد. (همان و آيه 48)
خداوند در آيه 97 سوره نحل راه دست يابي به جامعه برتر و حيات طيب و زندگي برتر و الگوي مناسب در زندگي آن را رعايت قناعت از سوي افراد جامعه بر مي شمارد؛ چرا كه پيامبر(ص) در ذيل آيه، حيات طيب را به معني رضايتمندي افراد از تقسيم روزي از سوي خداوند و بسنده كردن به آن چه در دسترس است مي داند.
همچنين صرفه جويي و قناعت به ميزان نياز از مال و ثروت، موجب مي شود تا ثروت و امكانات در جريان توليد قرار گيرد و زمينه براي خودكفايي و شكوفايي اقتصادي فراهم آيد.
از ديگر آثار قناعت و صرفه جويي بهره مندي افراد جامعه به ويژه اقشار آسيب پذير و فقير و مسكين و ناتوان از اين ثروت از طريق انفاق و احسان است.
روحيه قناعت بزرگترين سرمايه اجتماعي هر جامعه است؛ چرا كه شرايط رفاهي در هر جامعه اي عامل تباهي و فساد و گاه بروز فسق و فجور و افزايش جرايم مي شود. ملت هايي كه به رفاه گرفتار شوند و اهل اتراف و ريخت و پاش و تبذير و اسراف گردند، از اين آمادگي برخوردار هستند كه به ظلم و ناهنجاري هاي اخلاقي و فساد گرفتار شوند.
روحيه قناعت ،در جامعه همچنين عامل تقويت و افزايش روحيه جهادي مي شود؛ زيرا انساني كه به كمترين حد در مصرف رضايت مي دهد و با آن كه از توليد ثروت بهره مند و از ثروت و سرمايه برخوردار مي باشد، ولي به ميزان نياز از آن استفاده مي كند، از اين آمادگي برخوردار است تا در برابر فشارهاي اقتصادي مقاومت نمايد و بتواند در جبهه هاي جهادي، شرايط سخت آن را تحمل كند.
از اين رو خداوند از روحيه قناعت جويي اصحاب صفه به نيكي ياد مي كند؛ زيرا اين افراد به حداقل ها در زندگي اكتفا كرده بودند تا همواره آماده جهاد و حضور در جبهه باشند. (بقره آيه 273 و نيز تفسير كبير، فخر رازي، ج 3، ص 67)
روحيه جهادي نيازمند داشتن روحيه قناعت و صرفه جويي است؛ زيرا شرايط را براي حضور در جبهه و آمادگي دايمي تقويت مي كند. اين درحالي است كه مترفان و مسرفان و اهل تبذير، از روحيه جهادي برخوردار نيستند و رفاه و آسايش بيش از اندازه اجازه نمي دهد در جهاد حضور يابند و شرايط سخت و دشوار آن را تحمل كنند.
 

زمينه ها و بستر تحقق قناعت و صرفه جويي

براي اين كه شخص به روحيه قناعت و صرفه جويي دست يابد، مي بايست بينش و نگرش درست و صحيحي نسبت به فلسفه آفرينش و اهداف خلقت انسان به دست آورد.
از اين رو خداوند به نقش ايمان در ايجاد روحيه قناعت و ملكه شدن آن در شخص توجه مي دهد و در آيه 97 سوره نحل، ايمان را عامل تحقق اين روحيه در شخص مي داند؛ زيرا كسي كه به ايمان واقعي دست يابد، از فلسفه آفرينش و مأموريت انسان در متاله (رباني) شدن و آباداني زمين از طريق كار و تلاش و توليد آگاه مي شود و خود را دربست در اختيار اين فلسفه مي گذارد. بر اين اساس، بيشتر توليد مي كند و تنها به ميزان نياز از آن بهره مي برد تا فرصت براي رشد و شكوفايي با سرمايه گذاري از ثروت به دست آمده فراهم آيد و زمينه براي بهره گيري افراد بيشتر جامعه از اين ثروت به وجود آيد.
به سخن ديگر، انسان مومن خواهان تحقق حيات طيب و بهترين و برترين سبك زندگي در دنيا است. بر اين اساس مي كوشد تا با رضايتمندي به قسمت و روزي خويش، خود را از حرص و طمع باز دارد و به مقدار نياز مصرف نمايد و ثروت و سرمايه را براي بهره مندي ديگران از آن به گونه اي سامان دهد تا با توليد بيشتر، فرصت بهره مندي ديگران مهيا شود.
از آن چه گفته شد، مولفه دوم براي تحقق روحيه قناعت و صرفه جويي به دست مي آيد؛ زيرا چنان كه خداوند در آيه مورد بحث بيان كرده، تحقق روحيه قناعت نيازمند عامل عمل صالح است. به اين معنا كه شخص افزون بر حسن فاعلي مي بايست به حسن فعلي توجه كند و آن چه آموخته و نيك دانسته در منش و كنش خويش به درستي به مورد اجرا درآورد.
بنابراين، ايمان و عمل صالح دو عامل اصلي در تحقق روحيه قناعت در افراد و جامعه است. اين گونه است كه جهاد اقتصادي از ابتر ماندن به دور مي ماند و توليد ثروت در مسير درست آن قرار گرفته و موجبات شكوفايي و رشد و توسعه اقتصادي مي شود.
پس لازم است كه در جهاد اقتصادي همان گونه كه به حوزه هاي توليد و توزيع درست و عادلانه توجه مي شود، به حوزه مصرف نيز توجه شود و اصل قناعت و صرفه جويي در ثروت مورد تأكيد قرار گيرد.

كار و جهاد اقتصادي از ديدگاه شهيد مطهري 

از سخنان پيامبر و ديگر ائمه عليهم‏السلام فهميده مى‏شود كه چقدر كار كردن و كار داشتن از نظر پيشوايان اسلام مقدّس است. درست برعكس آن چيزى است كه در ميان برخى متصوّفه و زاهد مآبان و احيانا در فكر خود ما رسوخ داشته است.
شهيد مطهري در كتاب تعليم و تربيت در اسلام درباره اهميت كار و جهاد اقتصادي در نگاه اسلام و پيشوايان دين مي نويسد:
«بى‏كارى، در اسلام مردود و مطرود است و كار به عنوان يك امر مقدّس شناخته شده است. در زبان دين، وقتى مى‏خواهند تقدس چيزى را بيان كنند، به اين‏صورت بيان مى‏كنند كه خداوند فلان چيز را دوست دارد. مثلاً در حديث وارد شده است: «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُومِنَ المُحتَرِف؛ خداوند مؤمنى را كه داراى يك حرفه است و بدان اشتغال دارد، دوست دارد» يا اينكه گفته‏اند: «اَلكادُّ عَلى عِيالِهِ كَالمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ؛ كسى كه خود را براى اداره زندگى[اهل و عيالش] به مشقّت مى‏اندازد، مانند كسى است كه در راه خدا جهاد مى‏كند.» آن حديث نبوى معروف نيز فرموده است: «مَلعون مَن اَلقى كَلَّهُ عَلَى النّاسِ»؛ هر كسى كه بى‏كار بگردد و سنگينى [اقتصادى] خود را بر دوش مردم بياندازد، ملعون است و لعنت خدا شامل اوست. اين حديث در وسائل و بعضى كتب ديگر است. حديث ديگرى در «بحار» و برخى كتب ديگر هست كه وقتى در حضور مبارك رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله درباره كسى سخن مى‏گفتند كه فلانى چنين و چنان است، حضرت مى‏پرسيد: كارش چيست؟ اگر مى‏گفتند كار ندارد، مى‏فرمود: «سَقَطَ مِن عَينى؛ يعنى در چشم من ديگر ارزشى ندارد». در اين زمينه متون زيادى داريم. در همين كتاب كوچك «داستان راستان» از حكايات و داستان‏هاى كوچكى كه از پيامبر و اميرالمؤمنين على عليه‏السلام و ديگر ائمه عليهم‏السلام نقل كرده‏ايم، فهميده مى‏شود كه چقدر كار كردن و كار داشتن از نظر پيشوايان اسلام مقدّس است. درست برعكس آن چيزى است كه در ميان برخى متصوّفه و زاهد مآبان و احيانا در فكر خود ما رسوخ داشته است كه كار را فقط در صورت بيچارگى و ناچارى درست مى‏دانيم. يعنى هر كسى كه كارى دارد، مى‏گوييم اين بيچاره محتاج است و مجبور است كه كار كند. فى حدّ ذاته، آن چيزى كه آن را توفيق و مقدس مى‏شمارند، بى‏كارى است كه خوشا به حال كسانى كه نياز ندارند كارى داشته باشند. حال كسى كه بيچاره است، ديگر چه كار مى‏توان كرد؟!
در صورتى كه اصلاً مسئله نياز و بى‏نيازى مطرح نيست. اولاً كار يك وظيفه است. حديث «مَلعُون مَن اَلقى كَلَّهُ عَلَى النّاسِ» ناظر به اين جهت است، ولى ما اكنون درباره كار از اين نظر بحث نمى‏كنيم كه كار يك وظيفه اجتماعى است و اجتماع حقّى برگردن انسان دارد و يك فرد هرچه مصرف مى‏كند، محصول كار ديگران است. اگر نظريه ماركسيست‏ها را بپذيريم، اساسا ثروت و ارزش و هر چيزى كه ارزش دارد، تمام ارزشش به كارى بستگى دارد كه در راه ايجاد آن انجام گرفته است. يعنى كالا و كالا بودن كالا در واقع تجسّم كارى است كه روى آن انجام شده است. حال اگر اين نظريه صد در صد درست نباشد،1 باز هر چيزى كه انسان مصرف مى‏كند، دست كم مقدارى از ارزش آن در برابر كارى است كه روى آن انجام گرفته است. لباسى كه مى‏پوشيم، غذايى كه مى‏خوريم، كفشى كه به پا مى‏كنيم، مسكنى كه در آن زندگى مى‏كنيم، هرچه را كه نظر كنيم، مى‏بينيم در نتيجه كار ديگران غرق هستيم. كتابى كه جلومان گذاشته و مطالعه مى‏كنيم، محصول كار ديگران است؛ آنكه تأليف كرده؛ آنكه كاغذ ساخته؛ آنكه چاپ كرده؛ آنكه جلد نموده و غيره. انسان در اجتماعى كه زندگى مى‏كند، در محصول كار ديگران غرق است و به هر بهانه‏اى بخواهد، از زير بار كار شانه خالى كند، همان فرموده پيامبر است كه سنگينى او روى دوش ديگران هست بدون اينكه كوچك‏ترين سنگينى از ديگران به دوش گرفته باشد.»

كار وجهاد اقتصادي عامل هويت بخشي و تشخص

يكى از فوايد كار، مسئله حفظ شخصيت و حيثّيت و استقلال است كه تعبيرهاى مختلفى دارد، مثلاً آبرو. انسان آن‏گاه كه شخصيّتش ضربه بخورد، آبرويش برود و تحقير بشود، ناراحت مى‏شود. انسان در اثر كار ـ و مخصوصا اگر مقرون به ابتكار باشد ـ به حكم اينكه نيازش را از ديگران برطرف كرده است، در مقابل ديگران، احساس شخصيّت مى‏كند؛ يعنى ديگر احساس حقارت نمى‏كند.
دو رباعى منسوب به اميرالمؤمنين [على] عليه‏السلام در ديوان منسوب به ايشان [است]، در يكى مى‏فرمايد: «براى من سنگ كشى از قلّه‏هاى كوه ـ يعنى چنين كار سختى ـ گواراتر و آسان‏تر است از اينكه منّت ديگران را به دوش بكشم».
به من مى‏گويند: در كار و كسب ننگ است؟ و من مى‏گويم: ننگ اين است (مى‏دانيم على عليه‏السلام همين كارهايى را كه ما اسمش را عملگى مى‏گذاريم، انجام مى‏داد. مثل حفر چاه و قنات، كشت درخت، آباد كردن باغ‏ها و احيانا كار به شرط مزد گرفتن، هرچند براى غير مسلمان. گاهى على عليه‏السلام در باغ‏هاى مدينه مى‏رفت و براى بنى‏قريظه و بنى‏النّضير كه يهوديان مدينه بودند، كار مى‏كرد و مزد مى‏گرفت و با آن پول، زندگى مى‏كرد. قهرا چنين انسانى مورد تهاجم قرار مى‏گيرد كه تو [عار نمى‏كنى] از چنين كارها؟!
) كه انسان نداشته باشد و از ديگران بخواهد.
در رباعى ديگر مى‏فرمايد: اگر مى‏خواهى آزاد زندگى كنى، مثل برده زحمت بكش و آرزويت را از مال هركسى كه باشد، بِبُر. نگو اين‏كار مرا پست مى‏كند؛ زيرا از مردم خواستن، از هر چيزى بيشتر ذلّت مى‏آورد.
وقتى كه از ديگران بى‏نياز باشى، هر كارى داشته باشى، از همه مردم بلند قدرتر هستى.
1 . استاد شهيد در نوشته‏هاى اقتصادى خود ثابت كرده كه اين نظريه مردود است و كار فقط يكى از منشأهاى ارزشى به شمار مى‏رود.

كار وجهاد اقتصادي عامل رشد استعدادهاى انسان

كار علاوه بر اينكه مانع انفجار عملى مى‏شود، مانع افكار و وساوس و خيالات‏شيطانى مى‏گردد. پس در مورد كار مى‏گويند كه هر كسى بايد كارى را انتخاب كند كه در آن استعداد دارد تا آن كار، علاقه او را به خود جذب كند. اگر كار، مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، اين اثر تربيتى را ندارد و شايد فاسد كننده روح هم باشد. انسان وقتى كارى را انتخاب مى‏كند، بايد استعداديابى هم شده باشد. هيچ كس نيست كه فاقد همه استعدادها باشد، ولى انسان خودش نمى‏داند كه استعداد چه كارى را دارد. چون نمى‏داند، دنبال كارى مى‏رود كه استعداد آن را ندارد و هميشه ناراحت است. مثلاً وضع دانشجويان ما با اين كنكورهاى سراسرى وضع بسيار ناهنجارى است. دانشجو مى‏خواهد به شكلى كه هست، اين دو سال سربازى را نرود و عجله هم دارد به هر شكلى كه هست در دانشگاه راه پيدا كند. وقتى آن ورقه‏ها و پرسش‏نامه‏ها را پر مى‏كند، چند جا كه ديپلمش به او اجازه مى‏دهد، نام نويسى مى‏كند. هرجا را كه در آمدش بيشتر است، انتخاب مى‏كند و چه بسا جايى را انتخاب مى‏كند كه اصلاً ذوق آن را ندارند؛ يعنى سرنوشت خود را تا آخر عمر به دست يك تصادف مى‏دهد. اين آدم تا آخر عمر خوشبخت نخواهد شد. چه بسا اين فرد ذوق ادبى اصلاً ندارد، ولى با وجود ديپلم رياضى احتياطا در ادبيات يا الهيّات [هم اسم] مى‏نويسد. بعد آنجاها قبول نمى‏شود و مى‏آيد اينجا؛ جايى كه نه استعدادش را دارد و نه ذوقش را و تا آخر عمر كارى دارد كه آن كار، روح و ذوقش را جذب نمى‏كند.
[بيشتر] كارهاى ادارى هم اين[گونه] است. البتّه ممكن است به بعضى كارها شوق داشته باشند، ولى در اكثر موارد، خود كار ادارى ابتكار ندارد و فقط تكرار است و شخص اجبارا براى اينكه گزارش غيبت ندهند و حقوقش كم نشود، با وجود بى‏ميلى شديد، آن چند ساعت را پشت ميز مى‏نشيند. اين مسئله هم صدمه‏اى به فكر و روح انسان مى‏زند. انسان بايد كارى را انتخاب كند كه آن كار عشق و علاقه او را جذب كند و از كارى كه علاقه ندارد، بايد صرف نظر كند هرچند درآمدش زياد باشد.

منبع: كتاب تعليم و تربيت در اسلام شهيد مطهري

 




جهاد اقتصادي در سايه تبديل علم به فن آوري

جهاد اقتصادي به معناي فراهم آوري تمامي ظرفيت ها و توانمندي هاي جامعه بشري براي حركت هاي كمالي انسان و جامعه، يك مأموريت و مسئوليت همگاني است. تأكيد بر جهادي بودن در اين حركت اقتصادي به اين معناست كه اقتصاد به عنوان يكي از محورهاي انسان سازي مي بايست مورد توجه ويژه باشد و خدايي شدن انسان در دنيا ارتباط تنگاتنگي با مسئله اقتصاد دارد؛ زيرا اقتصاد به معناي بهره مندي از ثروت و امكانات مادي دنيا براي رشد و كمال يابي است؛ از اين رو جهاد اقتصادي تنها به معناي فراهم آوري سرمايه و ثروت و بهره مندي صرف از آن نيست، بلكه به معناي بهره مندي از ثروت در راستاي فلسفه و اهداف آفرينش است.
دست يابي به ثروت از طريق جهاد اقتصادي لوازمي را مي طلبد كه از آن جمله مي بايست به كليدي ترين و اساسي ترين آنها يعني علم اشاره كرد؛ زيرا علم به معناي شناخت حقايق هستي، معنايي جز توانايي تصرف و تسلط بر آن چيزها و حقايق ندارد. اين توانايي تصرف، زماني كه به فعليت مي رسد، مي تواند ثروت و امكانات بشر را افزايش دهد و دسترسي وي را به كمالات آسان نمايد. پيش شرط تبديل علم به ثروت، تبديل علم به فن آوري است. از اين رو حضرت آيت الله خامنه اي (مدظله العالي) گذر از توليد علم به ثروت را از طريق تبديل علم به فن آوري مورد تأكيد قرار مي دهد؛ چرا كه علم و دانايي زماني به توانايي واقعي و ثروت و امكان بيشتر و بهتر تبديل مي شود كه به شكل فن آوري، ظهور و بروز كند.
به عنوان نمونه شناخت آدمي نسبت به سلول هاي بنيادي يا ژانوم انساني يا هسته هاي اتم، زماني براي انسان مفيد و سازنده خواهد بود كه از طريق فن آوري، تغييرات مناسب در آن ايجاد شود و ثروت انساني را براي تغييرات مناسب در راستاي كمالي افزايش دهد. شناخت كاركردهاي سلول ها يا هسته هاي اتم به انسان اين امكان را مي بخشد تا توانايي تغييرات مناسب و مطلوب را داشته باشد و با فن آوري و تجاري سازي، آن را در خدمت بشريت درآورد. اينجاست كه انسان خدايي شده، نيازهاي خود و ديگران را از طريق فن آوري برآورده مي سازد. تغييراتي كه انسان در خلق و مخلوقات از طريق دانايي و توليد علم و تبديل آن به فن آوري و تجاري سازي ايجاد مي كند، تغييراتي است كه در مقام مظهريت ربوبيت و خلافت الهي به او واگذار شده است؛ البته گاه برخي ها تحت ولايت شيطان، تغييرات نامناسب را پي مي گيرند كه به فساد و تباهي موجودات زميني مي انجامد. (روم، آيه41 و نيز نساء، آيه 119 فليغيرن خلق الله)

ارتباط ميان فن آوري و ثروت

بنابراين اگر گفته مي شود كه دانايي، توانايي است؛ از آن روست كه انسان در سايه دانايي نسبت به خود و چيزهاي ديگر، قدرت تصرف و تسلط تغيير را مي يابد و مي تواند هر چيزي را هر طور كه بخواهد در خدمت گيرد. تصرف و تغيير در چيزها همان چيزي است كه ما از آن به فن آوري ياد مي كنيم؛ زيرا فن آوري، به معناي هنر تغيير مطلوب است كه مناسب شرايط كمال آن چيز است. هر چيزي كه به كمال برسد به طور طبيعي از زيبايي نيز برخوردار مي باشد. از اين جهت فن آوري هايي كه به كمال مي رسند از جنبه زيباشناختي نيز مورد توجه قرار مي گيرند.
هم چنين دانايي زماني ارزش افزوده مي يابد كه بتواند به انسان توانايي بخشد و از علم بودن به فن تصرف وتسلط يعني فن آوري تبديل شود. اين تبديل كه گاه از آن به تجاري سازي علم ياد مي شود؛ مي بايست به عنوان هدف مورد توجه هر فرد و جامعه قرار گيرد. تجاري سازي علم به بشر اين امكان را مي بخشد تا از علم به عنوان ثروت بهره مند شود و دانايي و اطلاعات وي در حكم سرمايه و ثروتي درآيد كه نيازهاي كمالي او را تامين مي كند.
براين اساس، فن آوري به معناي توليد ثروت از طريق توليد علم مي بايست در برنامه هاي انساني قرار گيرد؛زيرا با توليد ثروت، انسان و جامعه بشري اين امكان را مي يابد تا مسير كمالي را بپيمايد و به كمال شايسته و بايسته خويش برسد. اين جاست كه ارتباط تنگاتنگ علم و فن آوري از سويي با ثروت و كمال از سوي ديگر شناخته مي شود.

نقش تبديل علم در توليد قدرت و ثروت

با آنچه بيان شد به راستي روشن مي شود كه نقش علم به عنوان مقدمه در توليد قدرت و ثروت و اقتصاد تا چه اندازه اساسي و مهم است. بنابراين، علم اقتصاد تنها مديريت توزيع ثروت نيست، بلكه مديريت تبديل علم به فن آوري و در نهايت قدرت و ثروت مي باشد.
به سخن ديگر، اگر بخواهيم اقتصاد سالم و سازنده اي داشته باشيم، نيازمند توليد علمي هستيم تا در يك فرآيندي آن را به فن آوري تبديل كرده و در راستاي اهداف كمالي انسان و جامعه از آن بهره گيريم. نهضت نرم افزاري به معناي نهضتي براي شناخت بهتر و درست تر از حقايق هستي و تسلط بر آن براي تغيير و تصرفات مطلوب مي باشد. اين نهضت، زماني به كارآيي و كاربردي بودن نزديك مي شود كه توليد علم تبديل به آن آوري شود؛ زيرا زماني كه علم از حالت دانايي به هنر و فن آوري تبديل شود قابليت بهره برداري دارد و معنا و مفهوم قابليت بهره برداري همان ثروت است. بر اين اساس تجاري سازي توليد علم به معناي تبديل علم و دانايي به توانايي از طريق فن آوري و در نتيجه تبديل به ثروت است. در آموزه هاي قرآني بارها بر توليد علم به اين معنا و تبديل آن به فن آوري و ثروت تاكيد شده است. بسياري از آيات قرآني ناظر به هستي شناختي و شناخت آفاقي و انفسي است. خداوند بارها به اشكال گوناگون از انسان خواسته تا در موجودات جهان و پديده هاي آن از جمله باران و باد و آب دقت و تأمل و تدبر كنند. خداوند در آياتي از جمله آيه 17 سوره غاشيه مي فرمايد: آيا نظر دقت در خلقت و آفرينش شتر نمي كنند؟ اين دقت در موجودات و پديده هاي هستي به انسان كمك مي كند كه خدا را بشناسدو خود را در مقام متاله (خدايي) بودن، به درستي ارزيابي و قدرت خويش را درك كرده و از آن براي دست يابي به كمال بهره گيري نمايد.
آگاهي و دانايي نسبت به هر موجود و پديده اي به انسان امكان اين را مي بخشد تا به آفرينش مثل و مانند آن اقدام كند و با تغييرات مناسب در كاركردهاي هر موجودي، آن را به خدمت گيرد. اين خدمت گرفتن موجودات همان ثروت واقعي بشر است كه خداوند از آن به سجده و تسخير موجودات هستي نسبت به انسان ياد كرده است.
خداوند در آياتي از تسخير همه موجودات براي انسان سخن به ميان آورده است. به اين معنا كه انسان قدرت تصرف و تسخير همه موجودات را دارا مي باشد تا آن را به عنوان ثروت و قدرت به كارگيرد و در كمال يابي خود و كمال رساني به ديگران از آن تسخير، بهره مند شود. از جمله مي فرمايد: آيا نمي نگري كه خداوند هرآنچه در زمين است مسخر انسان گردانيد. يا مي فرمايد: «آيا نمي نگريد كه خداوند همه آنچه در آسمان و زمين است تحت تسخير شما قرار داد. (لقمان، آيه 20)
اين قدرت تسخيري كه ازسوي خداوند در انسان قرار داده شده از طريق تعليم اسمائي است كه انسان از راه توليد علم به آن دست مي يابد، به شرط آنكه اين علم و دانايي خويش را به فن آوري تبديل كند و آن را همانند قدرت و ثروتي در اختيار گيرد.
از آنجايي كه تنها اين ثروت، يك ثروت و قدرت پايدار است، بر دستيابي به توليد علم و تبديل آن به فن آوري در جهاد اقتصادي تأكيد شده است؛ زيرا هر ثروت ديگري، كه بر پايه توليد علم و تبديل به فن آوري نباشد، نمي تواند تمدن ساز باشد و جامعه را به استقلال كامل اقتصادي برساند. در حقيقت تبديل علم به فن آوري ثروت واقعي بشمار مي رود. شايد شما ديده باشيد كه برخي از كشورها تنها صادركننده علم و فن آوري هستند. اين دسته از كشورها با توليد علم و تبديل آن به فن آوري، با حجم اندك از نظر مادي، حجم عظيمي از ثروت را در اختيار دارند؛ زيرا همه كشورها و جوامع ديگر بشري نيازمند توليدات علم و فن آوري آنان هستند. بنابراين، قدرت حقيقي و ثروت واقعي را مي توان در توليد علم و تبديل آن به فن آوري يعني تجاري سازي و ثروت سازي جست وجو كرد. جهاد اقتصادي زماني معناي واقعي مي گيرد كه جامعه اسلامي در اين مسير گام بردارد و توليد علم را به قصد تبديل آن به فن آوري تجربه كند. دانايي نسبت به سلول هاي بنيادي مي بايست به توانايي براي توليد اعضا و مانند آن منجر شود تا به عنوان يك ثروت واقعي خودنمايي كند و اقتدار و عزت و شوكت و كرامت جامعه ايماني را سبب شود.
اينكه جامعه بخواهد به ارزشي بودن علم بسنده كند و علم را براي علم بودن ارزش دهد، دچار نوعي خمود و ركود و دور باطل مي شود. براي رهايي از اين دور باطل مي بايست توجه به علم و دانايي و توليد علم، به عنوان يك گام براي تبديل آن به فن آوري تلقي شود تا به عنوان قدرت و ثروت، جامعه را در مسير كمالي خود ياري رساند. انسان اگر بخواهد متأله (خدايي و رباني) شود، مي بايست افزون بر مقام ذات و صفات، درمقام فعل درآيد و با تبديل علم به فن آوري، آن را از اسماي ذاتي به اسماي فعلي تبديل كند. آنچه در همه هستي به چشم مي آيد همه آثار فعل خداوند هستند كه بيانگر اسماي ذات اويند. همين فرآيند مي بايست در انسان و جامعه انساني طي شود و علم ذاتي تبديل به علم فعلي شود كه همان فن آوري است.
دراين صورت است كه انسان از مقام متأله بودن به مقام مظهريت ربوبيت مي رسد و جامعه انساني معناي واقعي خلافت الهي را درك مي كند. به سخن ديگر، هر عمل مادي و دنيوي زماني مي تواند عمل عبادي و معنوي و اخروي محسوب شود كه از مقام ايمان به مقام عمل درآيد. بنابراين، ايمان علمي به تبديل آن به فن آوري و عمل كاربردي است. اين گونه است كه انسان خدايي بودن و خليفه الله بودن و رباني و پروردگاري شدن را تجربه مي كند و به ثروت واقعي خود دست مي يابد.

پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:آرامش مادی, :: 14:18 :: نويسنده : محمد ترکاشوند

جهاد اقتصادي، عامل خودكفايي و استقلال

هرچند كه به نظر مي رسد، استقلال سياسي نقش تعيين كننده اي در استقلال جامعه و ملتي دارد، ولي نمي توان از نقش تعيين كننده استقلال اقتصادي در كنار استقلال فرهنگي و استقلال نظامي و مانند آن غافل ماند.
استقلال اقتصادي به سبب اين كه پاسخ گوي نيازهاي ابتدايي بشر است، همواره مورد توجه و تاكيد بوده است؛ زيرا انسان نخستين نيازي كه در زندگي مادي و دنيوي دارد، تغذيه شامل آب و خوراكي و مانند آن است. پس از فراهم آمدن اين مهم در انديشه امنيت و آرامش بر مي آيد و در مراحل بعدي به سراغ عشق و محبت يعني ديگران مي رود تا پاسخ گوي وي در اين حوزه از نيازها باشد. اين گونه است كه نقش اقتصاد در زندگي مادي و دنيوي بشر برجسته مي شود.
البته هر انساني براي خود فلسفه زندگي دارد و سبك زندگي را نيز براي خود تعريف مي كند. اين فلسفه زندگي، زماني شكل مي گيرد كه انسان، به نوعي كمال رسيده باشد. در اين زمان است كه نوعي تقدم براي چيزهاي ديگر قايل مي شود. اما بيشتر مردم همچنان دغدغه اقتصاد يعني آسايش و آرامش مادي دارند و اين اقتصاد جايگاه ارزشي و تقدمي خود را در فلسفه و سبك زندگي آنان از دست نمي دهد.
به هر حال، اقتصاد چه بخواهيم و چه نخواهيم نقش تعيين كننده و كليدي در هر دو بينش مادي گرا و معنويت گرا ايفا مي كند: زيرا جامعه انساني به گونه اي در دنيا شكل گرفته كه اقتصاد مايه قوام آن است. از اين رو هر جامعه اي براي دست يابي به استقلال و در اختيار گرفتن سرنوشت خود نيازمند استقلال اقتصادي است؛ زيرا در صورت فقدان استقلال اقتصادي نمي تواند در مسير اهدافي كه براي جامعه خود تعريف كرده گام بردارد و ناچار است تا در اصول ديگر فرهنگي و معنوي و سياسي تابع فشارهاي صاحبان ثروت و قدرت شود كه از ديگر جوامع بر آن جامعه وارد مي سازند.
نويسنده در اين نوشتار بر آن است تا نقش جهاد اقتصادي در خودكفايي و استقلال براساس آموزه هاي قرآني را تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

تقابل جوامع مادي گرا و آخرت گرا

هر جامعه اي براي خود اهداف مشخصي تعيين كرده و روشهاي خاص را نيز براي تحقق آن در نظر گرفته است؛ هرچند كه همه جوامع دو هدف مشخص آسايش و آرامش را در دستور كار اصلي خود قرارداده و تحقق آن را از طريق جامعه و نهادهاي آن پي گيري مي كنند، ولي تفاوت هاي مشخصي در روشهاي آنها به سبب تفاوت هاي جغرافيايي، فرهنگي، ادراكي و مانند آن پديد مي آيد كه جامعه اي را از جامعه ديگر جدا مي سازد.
البته مي توان تفاوت هاي مشخصي را در دو هدف اصلي ميان جوامع مشاهده كرد. از اين رو جوامع را مي توان به جوامع ماديگرا و معنويت گرا، يا دنياگرا و آخرت گرا دسته بندي كرد. اين تفاوت بينشي و نگرشي چنان در دو هدف اصلي جوامع تاثير مي گذارد كه جوامع در همه ابعاد در دو طيف مقابل هم قرار مي گيرند؛ زيرا جوامع ماديگرا و دنياگرا، آسايش و آرامش را تنها در دنيا و امور مادي مي جويند و چيزي جز همين دنيا و ماديات براي آنان معنا و مفهوم و اصالتي نمي يابد.
در مقابل، جوامع معنويت گرا و آخرت گرا قرار مي گيرند كه زندگي دنيا و آسايش و آرامش را هرچند مطلوب مي دانند، ولي براي آن اصالتي قايل نمي شوند و بيشترين همت و توجه خويش را به آخرت معطوف مي دارند و لذا اهدافي چون آسايش و آرامش، تنها نقش ابزاري براي آخرت و آسايش و آرامش باقي و پايدار آن دارد.
اين دو بينش و نگرش متقابل، از نظر اسلام به حق و باطل تفسير شده است. از اين رو تقابل آن دو مي تواند دو جامعه را از نظرهاي گوناگون در برابر هم قرار دهد؛ زيرا اصالت بخشي به ماديات و دنيا و هدف قرارگرفتن آسايش و آرامش مادي و دنيوي، به اين معناست كه مي توان براي دست يابي به اين اهداف، همه چيز را قرباني كرد. اين گونه است كه حدود آزادي تنها در مرز تضييع حقوق ديگران پايان مي يابد و از آن جايي كه اين مرز بي پشتوانه و خاستگاه هاي استوار است، مي توان به سادگي آن را دور زد و يا ناديده گرفت. بدين ترتيب قوانين و اصول اخلاقي در جوامع ماديگرا و دنياگرا، قوانين در معرض خطر است و هر آن مي تواند از سوي اكثريت يا اقليتي پايمال شود؛ زيرا بنيادهاي اخلاقي آن متزلزل است و وقتي هدف، آسايش و آرامش مادي و دنيوي باشد، هر آن چه در برابر آن قرار گيرد، پايمال و نابود مي شود.
اين كه برخي از جوامع مادي و دنياگرا، قوانين را به سختي مراعات مي كنند، از آن روست كه براي حفظ كف بهره مندي ها لازم است تا قوانين را مراعات كنند وگرنه همين آسايش و آرامش مادي آنان باخطر مواجه مي شود. براين اساس، هرگاه احساس كنند كه دور زدن قانون و يا پايمال كردن آن، آسيبي به آسايش و آرامش مطلوب آنان وارد نمي سازد، به سادگي قوانين را ناديده مي گيرند. اين سياست به ويژه در برابر جوامع ديگر به سادگي و آساني انجام مي گيرد؛ زيرا نهايت جامعه گرايي در جوامع مادي گرا و دنيوي، حفظ جامعه خودي و محافظت بر آن است. اين مسئله را مي توان در بينش و نگرش سبك آمريكايي شناسايي كرد.
تقابل جوامع مادي گرا و معنوي گرا يا دنيا گرا و آخرت گرا، تقابل جدي است؛ زيرا جوامع مادي گرا، به نوعي از نظر ذاتي طغيان گرا و متجاوز به حقوق ديگران است و ظلم و ستم به ديگران را براي رسيدن به هدف آسايش و آرامش مادي و دنيوي توجيه مي كند.
از آن جايي كه جامعه اسلامي و ايماني، جامعه اي با اهداف معنوي و آخرت گراست، اگر بخواهد در مسير تعالي خود گام بردارد، نيازمند استقلال اقتصادي است تا بتواند در برابر فشارها و تعديات جوامع مادي گرا و دنياگرا تاب بياورد و مسير فرهنگي و معنوي خويش را چنان كه مي خواهد بپيمايد و از همه ظرفيت هاي دنيوي براي رسيدن به اهداف اخروي و معنوي بهره برد؛ چرا كه جوامع رقيب مادي، خواهان بهره مندي از ظرفيت ها و امكانات مادي جامعه ايماني است و اجازه نمي دهد تاجامعه ايماني در يك شرايط مناسب در مسير خود گام بردارد.
به سخن ديگر، همزيستي مسالمت آميز ميان دو نگرش حق و باطل يا نگرش دنيوي و اخروي، شدني نيست، چرا كه حتي اگر جامعه ايماني به سبب عدالت خواهي و عدالت گروي، به حقوق و امكانات مادي خود بسنده كند و چشم داشتي به امكانات مادي ديگر جوامع نداشته باشد، جامعه مادي گرا به طور طبيعي چون اصالت را به ماده و دنيا مي دهد و باوري به آخرت ندارد، خواهان دست يابي به همه امكانات مادي جهت آسايش و آرامش و ديگر اهداف مادي و دنيوي مي باشد و به اشكال گوناگون مي خواهد حقوق ديگر جوامع را تضييع كرده و بر آنان و امكاناتشان تسلط يابد. اين گونه است كه جوامع مادي گرا، جوامع سلطه جو و استكباري هستند و استقلال ديگر جوامع را تهديد مي كنند و باخطر جدي مواجه مي سازند.
به عبارت ديگر، سلطه جويي و استكبارورزي و ستم گرايي، جزو ذاتيات جوامع مادي و دنياگراست و ديگر جوامع نمي توانند در چنين شرايطي احساس امنيت از تهديدات و خطرات اين جوامع داشته باشند.

جهاد اقتصادي، جهاد خودكفايي و استقلال

جوامع بشري به سبب جهات گوناگون به يكديگر نيازمند هستند و نمي توان از رشد و توسعه اقتصادي و تمدني سخن گفت و در همان حال خواهان قطع كامل روابط اقتصادي، فرهنگي و سياسي شد.
مي دانيم كه ثروت هاي زمين در جغرافياي زمين پراكنده است و در هيچ منطقه اي از زمين همه امكانات اقتصادي به تمام و كمال وجود ندارد؛ هر چند كه در هر منطقه جغرافيايي، بيشترين امكانات ابتدايي وجود دارد و آسايش و آرامش نسبي فراهم است ولي آن چه ما از آن سخن مي گوييم تحقق امكاناتي براي تمدن سازي است. از اين رو لازم است تا همه امكانات زمين در همه مناطق جغرافيايي مورد استفاده قرار گيرد. اين بدان معناست كه نياز به ارتباط دست كم اقتصادي براي دسترسي به امكانات و ظرفيت هاي تمدني ضرورت مي يابد.
از سوي ديگر، همه چيز را همگان مي دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند. اين بدان معناست كه علم و دانش در همه انسانها وجود دارد و نياز است تا با ارتباط، اين دانش در دسترس قرار گيرد. ارتباطات فرهنگي كمك مي كند تا تجربيات و دانشهاي جوامع و امت هاي ديگر به يكديگر منتقل شود و شرايط مناسب براي زايش تمدني يا گسترش آن فراهم آيد.
بنابراين، هنگامي كه از جهاد اقتصادي سخن به ميان مي آيد، به معناي جهاد دسترسي به امكانات تمدني است تا جامعه از وابستگي اقتصادي برهد و در مسير تحقق اهداف آفرينشي چون رباني شدن قرار گيرد. خودكفايي به معناي توانمندي در تحقق اهداف اقتصادي و برآورد نيازهاي جامعه از طريق بهره گيري از تمام موجوديت و ظرفيت است. خودكفايي به اين معنا كمك مي كند تا جامعه، بسياري از نيازهاي خود را در داخل سرزميني و فكري و فرهنگي خود تامين نمايد و در كمترين سطح وابستگي به بيرون قرار گيرد. چنين حالتي به جامعه كمك مي كند تا بتواند بقيه نيازهاي تمدني خويش را به سبب غلبه اقتصادي و علمي و فرهنگي از ديگر جوامع تامين نمايد بي آن كه اين تامين از ديگر مناطق و جوامع، موجب وابستگي و عدم استقلال در اين عرصه يا عرصه هاي ديگر چون سياسي و نظامي و فرهنگي شود.

ضرورت قطع رابطه اقتصادي با دشمنان

خداوند در آيه 28 سوره توبه، نيازمندي هاي اقتصادي جامعه را عامل وابستگي اقتصادي و در نهايت وابستگي سياسي و فرهنگي مي شمارد و به مومنان و جامعه ايماني هشدار مي دهد تا با جهاد اقتصادي و تلاش، خود را از اين وابستگي نجات بخشند و اجازه ندهند تا دشمن با سوءاستفاده از نيازهاي اقتصادي و وابستگي اقتصادي، سرنوشت امت و جامعه ايماني را در اختيار گيرد و سياست هاي نظامي و فرهنگي و سياسي جامعه را تحت سلطه خود درآورد.
البته برخي گمان مي كنند كه قطع ارتباط اقتصادي با دشمنان جامعه اسلامي به معناي اختلال در نظام اقتصادي و فقدان رشد و شكوفايي آن و در نتيجه از دست رفتن اهداف كلان جامعه مي شود؛ در حالي كه خداوند در همين آيه به مسلمانان و جامعه ايماني وعده مي دهد كه اگر قطع ارتباط اقتصادي به قصد رسيدن به خودكفايي از طريق جهاد اقتصادي باشد، اين قطع به سبب اين كه الهي و في سبيل الله است، خداوند به طرق ديگري و با امدادهاي غيبي كمك مي كند تا اقتصاد جامعه از اختلال مصون بماند.
به هر حال، قطع روابط اقتصادي با دشمنان هر چند كه در كوتاه مدت شوك اقتصادي وارد مي كند ولي در بلندمدت موجب رهايي از وابستگي اقتصادي و در نتيجه سياسي و فرهنگي شده و استقلال جامعه را در ابعاد گوناگون تضمين مي كند. همچنين اين قطع كه همراه با جهاد اقتصادي است، فرصت شكوفايي تمدني را به جامعه مي بخشد و جامعه به ظرفيتهاي كلان اسمايي سرشته در ذات خويش پي مي برد و مي تواند از مقام متاله (رباني) شدن، همانند خداوند عمل كند و شگفتي ها بيافريند و در علم و دانش چنان شود كه از همه ظرفيت جامعه خود به بهترين شكل استفاده كند و با تغييرات مناسب در خلقت، همانند خداوند از كمترين و ساده ترين مواد، پيچيده ترين مواد مورد نياز را بسازد؛ زيرا عناصري كه همه اين هستي را شكل بخشيده، عناصر محدودي است و علم به عناصر و چگونگي ساخت و ساز موجودات مي تواند جامعه ايماني را در وضعيتي قرار دهد كه همه نيازهاي خود را در همان بخش جغرافيايي تامين كند. البته رسيدن به اين مقام نيازمند دست يابي به جامعه ايماني مطلوب و انسان هاي كاملي است كه همه اسماي الهي را در خود فعليت بخشيده يا دست كم در بخش اعظم آن موفقيت داشته اند. اين همان عنايت فضلي خداوند به جامعه ايماني است كه در آيه 28 سوره توبه پس از قطع روابط ناسالم اقتصادي ميان جامعه ايماني و جامعه دشمن اتفاق مي افتد و جامعه ايماني را به كمال مي رساند.
خداوند در اين آيه به مومنان و جامعه ايماني هشدار مي دهد كه نگران قطع رابطه اقتصادي با دشمنان متجاوز و معاند و كافر نباشند؛ زيرا اين قطع رابطه نه تنها موجب اختلال در حوزه اقتصادي نمي شود، بلكه زمينه و فرصتي مناسب براي جامعه فراهم مي آورد تا ضمن شناخت ظرفيت هاي وجودي خود، از فضل الهي بهره مند شود و گام هاي بلندي را در راه تمدن سازي بردارد و خودكفايي را در همه عرصه ها تجربه كند و چيزهايي را بسازد كه به نظر غيرقابل دسترس و امكان و امكانات بشري است؛ چرا كه خداوند از فضل خودش جامعه ايماني را به علم الهي بهره مند مي كند و فلسفه و حكمت بهره مندي در مسير اهداف آفرينش را در اين جامعه شكوفا مي كند.(توبه، آيه 28)
به هر حال آن چه از آيات و روايات در اين زمينه برمي آيد، دست يابي به خودكفايي اقتصادي از طرق گوناگون چون قطع رابطه ظالمانه با دشمنان اسلام، اين امكان را به جامعه ايماني مي بخشد تا بتواند در مسير شكوفايي تمدني گام بردارد و از امدادهاي الهي برخوردار شود و خداوند استعدادهاي آنان را شكوفا كرده و به آنان فرصت بهره مندي تمام و كمال از همه آن چه در زمين جغرافيايي و منابع انساني وجود دارد، بدهد.
قطع روابط ظالمانه با مستكبران و ظالمان كافر و دشمن، نوعي تقواي الهي است كه فرصت مضاعفي به جامعه ايماني مي بخشد؛ زيرا خداوند در آيه 96 سوره اعراف و 2 و 3 سوره طلاق، رعايت تقواي الهي را از عوامل دست يابي جوامع به توسعه اقتصادي و شكوفايي تمدني برشمرده است. بي گمان، قطع رابطه اقتصادي با دشمن دين و خدا و بشريت، از مهمترين مصاديق تقواي الهي است.
خداوند در آيات اخير به صراحت بيان مي كند كه تقواي الهي موجب مي شود تا خداوند از طرقي كه بيرون از حساب و كتاب است، به آن جامعه عنايت نمايد و از فضل خاص خويش به آن ببخشد.
اين بدان معناست كه خداوند فرصت هاي ديگري براي آن جامعه تقوا پيشه فراهم مي آورد كه در عقل و حساب انساني نمي گنجد. اين همان چيزي است كه از آن به امدادهاي غيبي خداوند براي جوامع ايماني ياد شده است.
به سخن ديگر، استقامت در دين و پايداري بر مسايل فرهنگي و معنوي و اخروي از سوي جامعه ايماني، طريق خاصي را براي انسان مي گشايد كه در چارچوب معيارهاي مادي و دنيائي نمي گنجد. (جن، آيه 16 ) چنان كه استغفار و مانند آن خود راهي براي توسعه و رشد اقتصادي است كه به ظاهر برخلاف هر اصل عقلاني و عقلايي است ولي خداوند در آياتي از جمله آيه 3 و 53 سوره هود، و 10 تا 12 سوره نوح، مساله استغفار را يكي از عوامل تاثيرگذار در رشد و شكوفايي اقتصادي و فراهم آوري عوامل مادي توسعه برمي شمارد و برآن تاكيد مي ورزد.
به هر حال، جهاد اقتصادي در چارچوب معنويت و دين و آخرت گرايي و در سايه سار عواملي چون عدالت، تقوا و استغفار مي تواند شرايط جديد و شگفت آوري براي جامعه فراهم آورد كه خودكفايي واقعي را تحقق بخشد و جامعه را به استقلال همه جانبه برساند.

موضوعات
پيوندها


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 154
بازدید کل : 2433
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

وبلاگ نوین گیاهان دارویی

br/>

برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید
اللهم احفظ امام زماننا و سیدنا و مولانا صاحب الامر و الزمان اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای